هرچی تودلته بریز بیرون۶

[زهرا بنده خدا 2]

@Venus655
‍️
اولش اصلا این دید رو نداشتم!(همون دوست صمیمیم یک سال هی کنار اومدم
ولی خب بعد از عروسی دیگه یه ۱۰دقیقه در هفته میتونست وقت آزاد گیر بیاره...)
ولی خب فک کنم آره همینه که شما میگی
اصن برن با همون شوهراشووووووون

[Akito]

یادش بخیر بیشترین تعداد اعلان هایی که داشتم فکر کنم ۶۸ تا اینا بود
و حدودا ۸ ماه نبودم تا انقدر اعلان جمع شه:/

[Michael Vey]

اگه تخم انارم داشته باشیم دیگه واویلا میشه

ادیت: ک چک کردم داریممم

[Michael Vey]

تصویب شدددد
برای ناهار فردا مرغ رب اناری درست میکنممممم :***>

[Blue28]

اینطوریه که هر رشته ورزشی رو بخوام شروع کنم ۱۸ سالگی براش دیره
بقیه رشته‌هام انعطاف می‌خواد که من ندارم:///

[Michael Vey]

Blue28 برای بدمینتون هیچوقت دیر نیست

[Blue28]

هویججج هعیی هویججج دردم یچیز دیگس

[Blue28]

Michael Vey لاغرم می‌کنه؟

[Akito]

هعی فردا ظهر میریم سفر
حدود ۲۰ ساعت یا ۱۷ ساعت هم تو مسیریم
برگشتن هم همینقدر
ولی فقط خودمو بابام
برای دو هفته...
Let the journey begins

[مِهردُخت]

زهرا بنده خدا 2

دوست من ازدواج کرده ولی اصلا اینجوری نیست

[Blue28]

Akito پشمام

[مِهردُخت]

زهرا بنده خدا 2

دوست من ازدواج کرده ولی اصلا اینجوری نیست

[Akito]

Blue28 چرا؟
از تایمش یا از اینکه فقط خودمون دوتا؟

[Zahra.tg]

@2076 اهان

[مِهردُخت]

زهرا بنده خدا 2

دوست من ازدواج کرده ولی اصلا اینجوری نیست

[Blue28]

از پسرای اینجام کسی هست دوستش ازدواج کزده باشه؟

[Blue28]

Akito جفتش

[Blue28]

Akito بیشتر دومی

[Akito]

Blue28 آبجیم کلاس داره مامانمم یه سری دوا دکتر داره نمیتونه بیاد
منم چون مهر قراره برم دانشگاه مغز بابامو سرویس کردم تا بریم سفر

[زهرا بنده خدا 2]

شاید بد باشه
ولی فعلا اکثر دوستام‌رو ندارم...
یه عده که اینجوری درگیر زندگی‌مشترکشون شدن و ترجیح دادن فقط وقت ناخوشیا باشن
منم نخواستم همینقدم باشه!
یه عده هم وقتی بزرگ‌شدیم دیگه زیاد نقطه‌ی مشترکی نداشتیم...با اینا چندین سال دوست بودیم
الانم در حد سلام و خوبی و کجایی به احترام اون سالها حال‌همدیگه رو میپرسیم...ولی خب صمیمی نه...
فعلا صمیمیم محدثه است...(کلا هم من تو هر مقطعی یه صمیمی‌دارم...نهایتا دوتا...)
زینبم هست چرت و پرت میگیم میخندیم....
دوستا و هم اتاقیای سال دوازدهمم هستن که هنوزم آرزومه پیش هم باشیم( :
ولی خب دوریم.........هرازگاهی حال همدیگه رو میپرسیم...ولی آرزومه با زهرا و فاطمه یه دانشگاه و خوابگاه بودیم( :
خدایا...کاش حداقل فاطمه امسال یه شهر و رشته‌ی خوب قبول شه....
دلم تنگ شد برا اون روزا...
خیلی زیاد...
شاید تنها بخشی از سال کنکورم که دلم براش تنگ میشع...