هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Zahra2020
ببین برای این اینقد سوال میپرسم چون دقیقن شرایطم مث تویه الان
منم یکی هس اون منو دیده من ندیدم مامانم موافقه بابام کلن با همه مخالفه میگه دختر شوهر نمیدم
اینم چون فامیل دوره از ریشه همو میشناسن خانواده ها و اون طرف همه چی تمومه
فیسو ظاهر پول شغل خلاصه همه چی
ولی من واقعن بدم میاد از اشنایی اینجوری
دوس داشتم یکی ک حداقل ی سال همو بشناسیم تو سن 25 26 ازدواج کنم ولی الان خیلی مرددم
میگن از این بهتر دیگه نمیاد
ترس خودمم از اینه برم دانشگا با دوستام ک مجردن فرق داشته باشم
هووف نمیدونم چیکار کنم@برای-این-همه-برای
تاحالا به این فکر کردی همکلاسی هات از خودت کوچیکتر باشن؟ -
یوسفی قضیه آیناز فرق میکنه
ی روز قبل خواستگاری خوابمو درست تعبیر کرد
Anzw 18 ی جفت کفش رو میگمZahra2020
عه؟ که اینطور
چون قضیه ما فرق داره به 2 جین نه نه ببخشید یک جین جوراب کادو بسنده میکنیم -
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سالی-هبیجه
اره زیاد
ولی همه نوعی هس دیگه
ازم کوچیکتر بزرگتر هس -
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نون و پنیر و هق هق، سفرهی سرد عاشق
نون و پنیر و فندق، رخت عزا تو صندوق -
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نون و پنیر و بادوم، یه قصهی ناتموم
نون و پنیر و سبزی، تو بیش از این می ارزی -
یه چیزی بگم
ماهلین جان بنظرم بهشون بگو باید یه دوره اشنایی داشته باشیم
نامزد و اینا نه بنظرم اگه خیلی رسمی بشه و کل فامیل بفهمن خیلی سخت میتونی جدا بشی -
از اون روزی که رفتی غمت آتیش به جون زد
تو پیچ و خم جاده دلم سر به جنون زد -
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قصهی جادوگر بد که از کتابا میومد
نشسته بر منبر خون عاشقارو گردن میزد
کنار شهر آینه جنگل سبز شیشه بود
برای گیس گلابتون اون روز مث همیشه بود -
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آهای آهای یکی بیاد یه شعر تازه تر بگه
برای گیس گلابتون از مرگ جادوگر بگه -
@برای-این-همه-برای
خب دیگه پس متاهل بودن موردی نداره
و اینکه یه دختر ۱۸ ساله که نیستی
ماشالله هم بالغی و هم اینکه کیس خوبیه -
یه چیزی بگم
ماهلین جان بنظرم بهشون بگو باید یه دوره اشنایی داشته باشیم
نامزد و اینا نه بنظرم اگه خیلی رسمی بشه و کل فامیل بفهمن خیلی سخت میتونی جدا بشینوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سالی-هبیجه
اونا که خیلی میخان ما ی مدت حرف بزنیم
ولی مامانم میگه اصلننن
بعدا اگه نشه میگن دخترشون با پسرمون حرف زد///:
این چ طرز فکریه اخه -
@سالی-هبیجه
اونا که خیلی میخان ما ی مدت حرف بزنیم
ولی مامانم میگه اصلننن
بعدا اگه نشه میگن دخترشون با پسرمون حرف زد///:
این چ طرز فکریه اخه -
احتمالا چون شهرتون کوچیکه
-
خب بیرون قرار نذارید
-
نوشتهشده در ۲ مهر ۱۴۰۳، ۱۲:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سال سقوط، سال فرار، سال گریز و انتظار
فصل شکفتن فلز، سال سیاه 2000
سال سقوط عاطفه تا بینهایت زیر صفر
نهایت معراج ذهن اندیشهی تفسیر صفر -
مهمونی های خوانوادگی ، خانواده ها آشنا بشن