-
نقطه
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید:چه نشینی؟ که سواران همه رفتند -
نقطه
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید:چه نشینی؟ که سواران همه رفتندنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
دوستی با تو حرام است که چشمان کشت
خون عشاق بریزند و حلالش دارند -
نقطه
دل و جان مرا هر لحظه بیجرمی بیازاری
چه میخواهی از این مسکین سرگردان؟ نمیدانم -
نقطه
دل و جان مرا هر لحظه بیجرمی بیازاری
چه میخواهی از این مسکین سرگردان؟ نمیدانمنوشتهشده در ۱۵ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
من هم اول که دیدمت گفتم
حذر از چشم مست خونخوارت! -
نقطه
تکرار نقش کهنهی خود در لباس نو
بازیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست -
نقطه
تکرار نقش کهنهی خود در لباس نو
بازیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست -
@razie_
تا کجا می برد این نقش به دیوار مرا؟
تا بدان جا که فرو می ماند
چشم از دیدن لب نیز ز گفتار مراAnzw 18
آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم
جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت؟ -
Anzw 18
آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم
جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت؟نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_
تا خیال قد و بالی تو در فکر من است
گر خلایق همه سروند چو سرو آزدم -
نقطه
ما ساکتیم و ساده، اما بی صدا، نه
بی ادعا و بی دل، اما بی وفا، نه -
نوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
jahad_121
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادمپ.ن:شعر قبلی را رفتم بیتی که تو ذهنم بودو جستوجو بزنم ببینم از سعدی بود یا حافظ و توی همون غزل چشمم رو این بیت قفل شد!
چقدر جناب سعدی عالی گفته -
jahad_121
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادمپ.ن:شعر قبلی را رفتم بیتی که تو ذهنم بودو جستوجو بزنم ببینم از سعدی بود یا حافظ و توی همون غزل چشمم رو این بیت قفل شد!
چقدر جناب سعدی عالی گفتهنقطه
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانهٔ چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم(خیلی خوب گفته
)
-
نقطه
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم -
مستیِ چشم غزالان نشکند ما را خمار
چشـمِ لیلی دیده ما را خمار دیگرست -
نقطه
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۳ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
نقطه
دردی است در دلم که گر از پیشِ ابِ چشم
بردارم استین برود تا به دامنم(شعر از کی هست؟ شهریار؟ یا حافظ؟
)