هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Michael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ari_14 واییی بیصبرانه منتظرم تمام سوراخ سنبه های گرگان و بعد گلستان رو یاد بگیرمممجیفچ۶یچهچبهچعز
عموم اونجاست چندباری رفتم
ari_14 :>>>
-
@razie_
مبارکه عزیزدلم مبارکه
فکر کنم جزء رشته های تحقیقاتی باشهپرستو بابایی ممنونم منم تبریک میگم بهتون، یه تبریک کلی گفتم ولی منشن نکردم کسیو، متاسفانه اکثراً ندیدن مجدد تبریک میگم انشاءالله که بدرخشید🥰
.
-
واقعا دلم نمیاد برم
باورم نمیشه تا ۳ ماه قرار نیست اون پشمکو ببینم
یا مامان بابام ..
یا مثلا غروبا دیگه نمی تونم از پنجره ی اتاقم آسمونو نگاه کنم(:
دیگه نمی تونم از این پله ها هر روز بیام و برم بالا و غر بزنم -
@M-Shajarian
همیشه آدم خیری بودی، وقتی یه همنوع خودت کمک
مخصوصا مالی میکردی خیلی خوشحال میشدی
شماره کارت بدم خدمتتون؟نیازمندم -
واقعا دلم نمیاد برم
باورم نمیشه تا ۳ ماه قرار نیست اون پشمکو ببینم
یا مامان بابام ..
یا مثلا غروبا دیگه نمی تونم از پنجره ی اتاقم آسمونو نگاه کنم(:
دیگه نمی تونم از این پله ها هر روز بیام و برم بالا و غر بزنمپرستو بابایی
منم باورم نمیشه قراره به مدت طولانی با داداشم دعوا نکنم هعی : ) -
واقعا دلم نمیاد برم
باورم نمیشه تا ۳ ماه قرار نیست اون پشمکو ببینم
یا مامان بابام ..
یا مثلا غروبا دیگه نمی تونم از پنجره ی اتاقم آسمونو نگاه کنم(:
دیگه نمی تونم از این پله ها هر روز بیام و برم بالا و غر بزنمپرستو بابایی در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
واقعا دلم نمیاد برم
باورم نمیشه تا ۳ ماه قرار نیست اون پشمکو ببینم
یا مامان بابام ..
یا مثلا غروبا دیگه نمی تونم از پنجره ی اتاقم آسمونو نگاه کنم(:
دیگه نمی تونم از این پله ها هر روز بیام و برم بالا و غر بزنماینا اولاش دو روز برو اگ جو خوابگات اوکی باشه دوست نداری برگردی
-
در سابقه مبارزاتم باید «مبارزه برای به دست آوردن حق ارسال دست آزاد» رو هم قید کنن
دوستان بعد از شهادت نقل کنن
-
واقعا دلم نمیاد برم
باورم نمیشه تا ۳ ماه قرار نیست اون پشمکو ببینم
یا مامان بابام ..
یا مثلا غروبا دیگه نمی تونم از پنجره ی اتاقم آسمونو نگاه کنم(:
دیگه نمی تونم از این پله ها هر روز بیام و برم بالا و غر بزنمپرستو بابایی
اولش سخته عادت می کنی -
مِهردُخت خیلیی ممنوننن🥰
️.
-
یخچالو ک باز میکنم اون شیشه مرباهای مخصوص خوابگاهو میبینم،
همینجوری دارم رد که میشم تراول ماگی که برام هدیه اوردنو میبینم،
اتاقم که میرم و رو میز لیست لوازمی که باید ببرم خوابگاهو میبینم،
یا اصلا همینجوری که خانوادمو در کنار هم میبینم،همچین اشک الود میشم :>
یعنی ی روزی میرسه که دم در خوابگاه مامان بابامو بغل میکنم و من گرگان میمونم و اونا میان قائمشهر؟ :>
تازه روز قبلش با خواهرم و دامادم و رهام کوچولو و مادربزرگ و خالم خداحافظی کردم... :> -
@ma-a ن ن بهش فحش دادم گفتم منو نخون
Michael Vey افرین
-
حس میکنم کنکور جلوی لجاجت هات گرفته بود
من روانشناسی تهران قبول شدم
میخوای یه جلسه تراپی بریم؟
عادی نیستا@M-Shajarian در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
لجاجت
لجاجت نه. سرسختی
(می دونم بنده خدا فرزام داره اینا رو میخونه تحت «نیرو بر واحد سطح»ه)@M-Shajarian در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میخوای یه جلسه تراپی بریم؟
نه قربانت
نمیخوام با دیدن کیس های پیچیده، به روند تحصیلت ضربه ای وارد بشه