هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Michael Vey
خیلی هم عالی
آرزوی موفقیتنوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Hamid-s
-
Michael Vey
ان شاءالله
بیوشیمی بیشتر زیسته...نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا 2 باح باح چ ترکیب سمییی
-
یجوری طرف رفته گفته چرا ورودی جدیدا رو اوردین اینجا که انگار خونه باباشه
ملت پررو شدن فکر کنم فقط منم که میترسم از ادمای دورمخب همینکه راضی اوکیه ایشالا بقیشم خوب پیش بذه
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهYounesam هعععی دقیقا...
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همین اول کاری کلللل مدارکمو تو خوابگاه جا گذاشتم ب همراه کارت بانکی
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پرنیا... خدا بگم چیکارت کنه
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الان من چجوری برا تولد بابام کادو بخرم
-
زهرا بنده خدا 2 باح باح چ ترکیب سمییی
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
عمومیش تا حدی رو مخه
ولی پزشکیش واقعا قشنگه -
Michael Vey
عمومیش تا حدی رو مخه
ولی پزشکیش واقعا قشنگهنوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا 2 امیدوارم همینطور باشههه :>
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۲:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دارم احساس میکنم ک خیلی بی عرضم
یعنی همیشه فکر میکردم مستقلم
اما الان به این نتیجه رسیدم خیلی وقتا نمیتونم از پس خودم بر بیاماون از خوابگاه و بچه هاش
اون از جا گذاشتن مدارک...زندگی داره خیلی یهویی سخت و جدی میشه
-
دارم احساس میکنم ک خیلی بی عرضم
یعنی همیشه فکر میکردم مستقلم
اما الان به این نتیجه رسیدم خیلی وقتا نمیتونم از پس خودم بر بیاماون از خوابگاه و بچه هاش
اون از جا گذاشتن مدارک...زندگی داره خیلی یهویی سخت و جدی میشه
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
این حس رو به خودت نده. اولش خیلی سخته ولی سال دیگه این موقع انقدر با خود الانت فرق داری و پخته تر شدی که خودت کیف میکنی
منم خیلی از این کارا کردم -
دارم احساس میکنم ک خیلی بی عرضم
یعنی همیشه فکر میکردم مستقلم
اما الان به این نتیجه رسیدم خیلی وقتا نمیتونم از پس خودم بر بیاماون از خوابگاه و بچه هاش
اون از جا گذاشتن مدارک...زندگی داره خیلی یهویی سخت و جدی میشه
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باید تلاش کنم خسته نباشم:)
-
Michael Vey
این حس رو به خودت نده. اولش خیلی سخته ولی سال دیگه این موقع انقدر با خود الانت فرق داری و پخته تر شدی که خودت کیف میکنی
منم خیلی از این کارا کردمنوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMehrsa 14 جان من؟ :*>
امیدوارممم از خدامه ک زودتر این بی عرضگیام بگذره یکم مستقل تر شممم -
Mehrsa 14 جان من؟ :*>
امیدوارممم از خدامه ک زودتر این بی عرضگیام بگذره یکم مستقل تر شمممنوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey
آره بابا اصن غصه نخور
خیلییی خیلییی بهتر میشه حتی از ترم دو
امیدوارم کلیییی تجربه های قشنگ پیش روت باشه
روزای اول کلاسا خوب بود؟ -
اتاقمو عوض کردم :>
این اتاق بزرگتره
۱۲ نفرست ک فعلا ۱۱ نفر توشیم (شنیدم قراره باز یکی دیگه هم ک ترم یکی پزشکیه هم بیاد اما قطعی نیست و نمیدونم اخرش چیشد)بجز من یکی دیگه هم هست که ترم یکی پزشکیه
بقیه ترم بالایی رشته های دیگه
چون صبح رفتیم، فقط دو نفر اونجا بودن
یکیشون خوب بود بد نبود... سوالامونو جواب میداد
اما یکی دیگه تا مارو دید رفت پیش مسئول گفت چرا اینارو فرستادین اتاقمون شلوغ شده
که مسئولم بهش گفت جا نداریم.خلاصه ک وسایلمو گذاشتم اونجا الان اومدم خونه
جمعه دیگه میرم مستقر میشم.. با ی جعبه شکلاتم میرم ک با روی خوش رفته باشم و دلشونو بدست بیارمایشالله که با بچه ها جور شم... دیگه بازم غصه خوابگاهو نداشته باشم
همین :>
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey خوبه
امیدوارم درست شه
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هوا خیلی دلگیره
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و بشدت سرد
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سرمم درد میکنه
-
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پاهامم یخ زده
اصلا وضعیت رو مخیه -
نوشتهشده در ۲ آبان ۱۴۰۳، ۱۳:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نسترن کوش