هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Hako]

@Aila
چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت

دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت

[آیلین]

Hako
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

[Hako]

@Aila
در این بازار گر سودیست با درویش خرسندست

خدایــــا منعمم گــــردان به درویشی و خرسندی

[آیلین]

Hako
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

[mr.vinyzo]

@Aila تورا من چشم در راهم

شباهنگام...

[نقطه]

@Aila
تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب
بدین‌سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هر شب

[لیلی_]

نقطه
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی‌تو

[نقطه]

لیلی_
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم؟:)

[آیلین]

می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو
وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو

[لیلی_]

نقطه
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد

[آیلین]

دلخوشی چند که ما همسفر آن ماهیم
چون شود دوری ما بیش به هر منزل ازو

[Anzw 18]

@Aila

وقتی دل سودایی می‌ رفت به بستان‌ ها
بی‌ خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ ها

[MSina]

Anzw 18
آن را که چنین دردی، از پای در اندازد
باید که فروشوید، دست از همه درمان‌ها...

[Anzw 18]

MSina
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چه قدر فاصله‌ی دست و زبان است

[mr.vinyzo]

تلخ‌وَش که صوفی ام‌ُّالخَبائِثَش خواند

اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا

حافظ

[نقطه]

@mr-vinyzo
ای که در کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

[Anzw 18]

نقطه
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

[لیلی_]

Anzw 18
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل ادمیان است

[Anzw 18]

لیلی_
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

[mr.vinyzo]

ز همراهان جدایی مصلحت نیست.
سفر بی‌روشنایی مصلحت نیست