-
Anzw 18
آن را که چنین دردی، از پای در اندازد
باید که فروشوید، دست از همه درمانها... -
نوشتهشده در ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۱۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تلخوَش که صوفی امُّالخَبائِثَش خواند
اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا
حافظ
-
نوشتهشده در ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mr-vinyzo
ای که در کوچهی معشوقهی ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ز همراهان جدایی مصلحت نیست.
سفر بیروشنایی مصلحت نیست -
نوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۶:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@mr-vinyzo
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را -
لیلی_
امشبی را كه در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان، نرسیدیم به فردای دگر -
لیلی_
امشبی را كه در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان، نرسیدیم به فردای دگرنوشتهشده در ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۶:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@razie_ رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن -
@mr-vinyzo
نیمشبان نشسته جان، بر در خلوت دلم
منتظر صدای پا مهد کش خیال را