هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Hugin.h]

@Ailin

دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت

جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت

[آیلین]

@Hugin-h
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

[im_Hana]

@Ailin
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم

پ.ن:البته با شعر نو زیاد مشاعره نمیکنن ولی خب این به ذهنم اومد :))

[آیلین]

im_Hana
من که چنین عیب‌شمار توام
در بد و نیک آینه‌دار توام

آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست

[jahad_121]

@Ailin
من پلک به دیدن تو بستم
بیناتر از این شدن چگونه؟

[آیلین]

jahad_121
هر که او بیدارتر پر دردتر
هر که او آگاه تر رخ زردتر

[jahad_121]

@Ailin
رفت عمرم در غریبی بر بساط روزگار
گر چه هم چون مهره ی شطرنج دارم خانه ها

[Hugin.h]

jahad_121
اگـــر به زلف دراز تــــو دست مــا نرسـد

گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

[jahad_121]

@Hugin-h
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

[نوآ]

jahad_121
اَلا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر، کجا شد مهر فرزندی؟

[آیلین]

نوآ
یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما

[نوآ]

این پست پاک شده!

[نوآ]

@Ailin
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

[Hugin.h]

نوآ
الا ای طوطیِ گویا‌یِ اسرار

مبادا خالی‌ات شِکَّر ز مِنقار

[آیلین]

@Hugin-h
راز را غیر خدا محرم نبود
آه را جز آسمان هم‌دم نبود

[mr.vinyzo]

@Ailin شب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم

[jahad_121]

@mr-vinyzo
می‌خواهم انتقام بگیرم ولی دریغ
دستم نمی‌رسد به‌ گریبانِ روزگار

[mr.vinyzo]

راستی آور که شوی رستگار

راستی از تو ظفر از کردگار

[آیلین]

@mr-vinyzo
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا می‌رود

گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
هر نفس از کیسه ما می‌رود

[mr.vinyzo]

@Ailin در کوی نیک نامی مارا گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضارا