-
Ailin
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهمپ.ن:البته با شعر نو زیاد مشاعره نمیکنن ولی خب این به ذهنم اومد :))
-
im_Hana
من که چنین عیبشمار توام
در بد و نیک آینهدار توامآینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاستAilin
من پلک به دیدن تو بستم
بیناتر از این شدن چگونه؟ -
Ailin
رفت عمرم در غریبی بر بساط روزگار
گر چه هم چون مهره ی شطرنج دارم خانه ها -
@Hugin-h
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را -
نوشتهشده در ۷ بهمن ۱۴۰۳، ۱۰:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
@mr-vinyzo
میخواهم انتقام بگیرم ولی دریغ
دستم نمیرسد به گریبانِ روزگار -
نوشتهشده در ۷ بهمن ۱۴۰۳، ۱۸:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
راستی آور که شوی رستگار
راستی از تو ظفر از کردگار
-
@mr-vinyzo
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرودگه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
هر نفس از کیسه ما میرود -
@mr-vinyzo
آتش بی زینهار حسن در دوران خط
بر دل بیتاب خواهد شد گلستان غم مخور