هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
سلام من تصمیم گرفتم یه متن تودلی طولانی (شاید دو قسمتی( و خدافظی بنویسم،چون هرچیزی که مینویسی میمونه دلم خواست اگه سال ها بعد گذرم به اینجا خورد.این آخرین متنی باشه که از من به یادگار مونده
راستشو بخواید شاید کنکور همیشه یک مسئله مرگ و زندگی بود از خیلی سن کم و این باعث شد این مسیر خیلی فرسوده کننده باشه برام.من به این ایمان دارم که تلاش انسان ها بی نتیجه نمیمونه و هرکسی یه جایی نتیجه تلاشش رو میبینه.
توی این سال ها من با ادم های شگفت انگیزی آشنا شدم چه مجازی چه تو دنیای واقعی خیلی وقت ها اون ها حتی نمیدونستن ولی من خیلی ازشون یاد گرفتم.من بخاطر Narges_ اینجا اومدم و شاید هیچ وقت به اون شکل چیزی نگفتم و بیشتر خواننده بودم واحتمالا توی تایپک سوال شرکت نکردم.اما کسایی که اینجا میشناسم همیشه برام قابل ستایشن و جزو معدود افرادی هستند که به هرشکلی میتونن بهم کمک میکنند چه همدیگر رو بشناسند و چه نه.من میدونم خیلی بچه های اینجا که کنکور دارن چقدر دارن سخت تلاش میکنن و چقدر انسان های متعهدی هستند که با حال خوب و بد ادامه میدن.
نرگس جزو عزیزترین و دورترین رفیقامه که تو هر حالی بوده ادامه داده و منتظرم خفن ترین دانشگاه ببینمش
ari_14 جزو پرتلاش ترین انسان هاست که همیشه از قوی بودنش یاد کردم.Aqua فکر کنم الان تنها کسیه که جواب سوال بچه ها رو میده و جزو معدود افرادیه که حواسش هست اگه منشنی بی جواب مونده جواب بده و خب قراره شریف بینیمش.هویججج واقعا خودش خبر نداره ولی "روحیه فایتینگ" داره و خیلی روی من تاثیر گذاشته اینکه که انقدر پر از زندگیه همیشه ازش یاد گرفتم و برام باقی مونده Blue28 جزو مهربونتریناست و خب با اینکه صحبتی نداشتیم (دورادور میشناسمش:)))
خیلی برام ارزشمند بود برام" ترین" نوشت.Anzw 18 خیلی عزیزه برام چون حواسش بود بهم در عین حالی که یکبار صحبت کردیم :*))) و خیلی خوشم میاد که فوتبالیه و انقدر اطلاعات دارههه و مطمئنم میدرخشه.f.nalist جزو خفن ترین بچه های اینجاست که بنظرم انسان های کمیابیه که یادگیری درست رو ترجیح میده به موج بی سوادی و ممنونم که سوال های رندوم من رو همیشه به کامل ترین شکل جواب میده.
Hako نازترینه که با وجود شرایط سخت داره ادامه میده و قراره قویتر بشه Zahra.HD جرو با معرفت تریناست که چندباری سوال پرسیدم و وقتی گفت اره یادمه چتمون هنوز هست واقعا قلبم ذوب شد که انقدر حواسش هست و حرفاش خیلی بهم کمک کرد .Comrade آدم چند بعدیه ایه که قراره یه نیتجه خفن از کنکور بگیره .
امیدوارم کسی رو فراموش نکرده باشم ولی هرکسی که حتی یکبار به من محبتی کردی و اثری ازش برام مونده رو سعی کردم بنویسم.امیدوارم همتون بدرخشید سال های شگفت انگیزی در پیش داشته باشید، خودتون رو دوست داشته باشید و بهترین ها براتون رخ بده.
عیدتون پیشاپیش مبارک️
️
_نسترن و سلما هم واقعا جاشون همیشه خالیه
امیدوارم هرجا هستن سلامت باشن.Nasrinsani
نشانک زدم
قلبم اکلیلی شد
عزیزم برو ولی بعد کنکور بیا و دوباره بهمون سر بزن خب؟🫠 -
زهرا بنده خدا 2 ممنونم
شما خوبین ؟Amirbernosi
خداروشکر
منم خوبم الحمدالله...
به یادتون بودم
یادمه براکنکور میخوندین اگه اشتباه نکنم...
ان شاءالله که هرچی خیر بوده براتون اتفاق افتاده باشه... -
نمیدونم چرا کرومم مشکل داره...
چیزی بالا نمیاره
️
-
Sachli در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Ainoor نمیدونم چرا اما بهم حس خیلی خوبی میدی
خواستم ترین بنویسم و آنچنان شناختی نداشتم برای ترین نوشتن
فلذا خواستم بگم یادت بودمبابونــــه
برای تو نیزهم همین وضعSachli سلام رقیه خانم گل
️
ممنونم ازت
متقابله چیزی که گفتی
و ممنون که به یادم بودی -
به مامانم گفته بوده من بهترین رو انتخاب کردم ولی نشده...
( : -
اینکه به خودم هیچ کدوم از این حرفا رو نزد خیلی باارزشه...
اینکه این همه پیش مامانم ازم تعریف کرده و ذره ای از این حرفا رو به خودم نزده خیلی برام با ارزشه...
چون حواسش بوده که دخترم و ممکنه وابستگی عاطفی پیش بیاد و سخت شه...(آخر آخر صحبتامون گفت و گفت اگه حرف نامربوطی زدم ببخشید...)
و اینکه به عنوانِ یه نامحرم باید حواسش میبود...
اگه جور دیگه ای صحبت میکرد، جور دیگه ای برخورد میکردم و حرف دیگه ای باقی نمیموند... -
تنها حرف مثلا نامربوطی که زد این بود که
خانم فلانی بذارید حرف دلمو بزنم
دوست دارم این اتفاق بیفته به فلان دلایل
همین والسلام
پس لطفا اذیتم نکنید(فک میکرد ناز میارم...
️)
و من منطقی تر ازهمیشه جوابشو دادم
️
.
خدایا شکرت که بهمون منطق دادی...( :
.
ولی هرچی شد و نشد
برام جالبه که مامانم دیگه اذیتم نمیکنه...
کاملا بهم حق داده...!!!!پذیرفته انتخابمو!!!
اونم با اتفاقات این مدتی که نبودم و بین خونواده ها رخ داده...(مهم تر از همه گریه های مادرش...)
بعد از اینکه ما تمومش کردیم
فقط یادمه گفت میگم شما قبول نمیکنید
گفتم دیگه نشد دیگه...قرار نشد همه چی بیفته گردن من...قرار بود هرچی شد و نشد دوطرفه باشه...!!همین الانم مامان من ازم دلگیره
شما هم اینو بگید بدتر میشه...
و گفتن که باشه میگم به تفاهم نمیرسیم...
و نمیدونم چی به مامانم گفته که اینقد راحت ولم کرده...
و اینقد باهام کنار اومده...
مهم نیست چی گفتن...
فقط اینکه بااینکه دلشون میخواست به خواست من و انتخاب من احترام گذاشتن و جوری با مامانم صحبت کردن که راضی شدن،دمش گرم....
الحمدالله...( : -
مامانم گفت اینقد دلش شکسته بوده که بعید میدونم دیگه خدا کسی رو برات بفرسته
️(کاری به اعتقاد مامانم ندارم...ولی اینکه دل شکستشو مامانمم فهمیده داره عذابم میده...اینکه هر کسی که این ماجرارو میدونست، میزانِ خواستنشو فهمیده، شده خورهی جونم...و همه اینجوری دیدن که اون میخواست و من رد کردم...)
.
نمیدونم دقیقا با مامانم چی گفتن به هم...
فقط میدونم یکیش این بوده که گفتن
خانم فلانی من به روی خودم نمیارم ولی خیلی اعصابم خورده...(هرچند کاملا معلوم بود...اعصاب خوردی نه...دلگیری...ناراحتی...غم...)
و اینکه قرار بود حضوری بریم صحبت کنیم و خودمم گفته بودم بریم...ولی بعدش فهمیدم فایده نداره و کار بیخودیه...
به مامانم گفته بود من خیلی ناراحت شدم
نمیگم از نیومدن زهرا خانم ناراحت نیستم
هستم
ولی بیشتر از اینکه زدن زیر قولشون و سرکارم گذاشتن...
.
میدونم...کارم درست نبوده...ولی رفتنم بدتر از نرفتن بود...همه چی بدتر میشد...وابستگی پیش میومد...و برای هردومون سخت تر میشد...و اینو دیر فهمیدم...
و من خیلی زودتر میخواستم بهشون بگم حضوری کنسله وتمومش کنیم...ولی دیدم امتحان دارن گفتم بذارم برا بعد...
اون نیت منو نمیدونه...ولی خدا از تک تک اون ثانیه ها خبر داشت...( :
هرچند میگن ناخواسته هم دل بشکنید حق الناسه و باید درست و اساسی براش شفاف سازی میکردم و روزه بودم و دم افطار و گشنه...و مغزم نمیکشید...و ذره ای فک نمیکردم از این بابت اینقد ناراحت شده باشن...و فک میکردم همونقدر که توضیح دادم کافی بوده و منطقی به نظر رسیده و اصلا اونقد مسئلهی مهمی نبوده که بخوان ناراحت شن...ولی انگار خیلی براشون مهم بوده...
.
و چیزی که هنوز که هنوزه عذابم میده اینه که براشون آرزوی خوشبختی کردم و توقع داشتم متقابل بشنوم...ولی سکوت کردن...بعدم بحث رو عوض کردن...( :
.
نمیدونم...نمیدونم چه طوری باید دلشون رو به دست بیارم ولی فک میکنم دیگه هرحرفی باهاشون،حرف اضافه است و همه چی بدتر میشه...و دیگه حرف زدن باهاشون کار درستی نیست...
فقط دعا میکنم که هرچی خیر و صلاحشه براش اتفاق بیفته...
و حضرت زهرا کمکش کنه از اون اعتقادش دست برداره...
و اگه قرار نیست دست بردارن با یکی خیلی بهتر از من ازدواج کنن...و اونقد تو حال خوب و خدا غرق شن که دیگه منو یادشون بره...چون حقشون خیلی بهتر از اینا بود...
#تودلی -
مامانم گفت اینقد دلش شکسته بوده که بعید میدونم دیگه خدا کسی رو برات بفرسته
️(کاری به اعتقاد مامانم ندارم...ولی اینکه دل شکستشو مامانمم فهمیده داره عذابم میده...اینکه هر کسی که این ماجرارو میدونست، میزانِ خواستنشو فهمیده، شده خورهی جونم...و همه اینجوری دیدن که اون میخواست و من رد کردم...)
.
نمیدونم دقیقا با مامانم چی گفتن به هم...
فقط میدونم یکیش این بوده که گفتن
خانم فلانی من به روی خودم نمیارم ولی خیلی اعصابم خورده...(هرچند کاملا معلوم بود...اعصاب خوردی نه...دلگیری...ناراحتی...غم...)
و اینکه قرار بود حضوری بریم صحبت کنیم و خودمم گفته بودم بریم...ولی بعدش فهمیدم فایده نداره و کار بیخودیه...
به مامانم گفته بود من خیلی ناراحت شدم
نمیگم از نیومدن زهرا خانم ناراحت نیستم
هستم
ولی بیشتر از اینکه زدن زیر قولشون و سرکارم گذاشتن...
.
میدونم...کارم درست نبوده...ولی رفتنم بدتر از نرفتن بود...همه چی بدتر میشد...وابستگی پیش میومد...و برای هردومون سخت تر میشد...و اینو دیر فهمیدم...
و من خیلی زودتر میخواستم بهشون بگم حضوری کنسله وتمومش کنیم...ولی دیدم امتحان دارن گفتم بذارم برا بعد...
اون نیت منو نمیدونه...ولی خدا از تک تک اون ثانیه ها خبر داشت...( :
هرچند میگن ناخواسته هم دل بشکنید حق الناسه و باید درست و اساسی براش شفاف سازی میکردم و روزه بودم و دم افطار و گشنه...و مغزم نمیکشید...و ذره ای فک نمیکردم از این بابت اینقد ناراحت شده باشن...و فک میکردم همونقدر که توضیح دادم کافی بوده و منطقی به نظر رسیده و اصلا اونقد مسئلهی مهمی نبوده که بخوان ناراحت شن...ولی انگار خیلی براشون مهم بوده...
.
و چیزی که هنوز که هنوزه عذابم میده اینه که براشون آرزوی خوشبختی کردم و توقع داشتم متقابل بشنوم...ولی سکوت کردن...بعدم بحث رو عوض کردن...( :
.
نمیدونم...نمیدونم چه طوری باید دلشون رو به دست بیارم ولی فک میکنم دیگه هرحرفی باهاشون،حرف اضافه است و همه چی بدتر میشه...و دیگه حرف زدن باهاشون کار درستی نیست...
فقط دعا میکنم که هرچی خیر و صلاحشه براش اتفاق بیفته...
و حضرت زهرا کمکش کنه از اون اعتقادش دست برداره...
و اگه قرار نیست دست بردارن با یکی خیلی بهتر از من ازدواج کنن...و اونقد تو حال خوب و خدا غرق شن که دیگه منو یادشون بره...چون حقشون خیلی بهتر از اینا بود...
#تودلیزهرا بنده خدا 2
یه سوال
مگه نمیگین حرفای عاشقانه نزدین یا همه چیز کنترل شده بوده ؟
خب وابستگی و اینا وجود نداره یا اگه باشه خیلی کمه
ممکنه اگه یه کیس مناسب خودشون با عقاید خودشون پیدا کنن شما رو فراموش کنن
انقدر عذاب وجدان نداشته باشین خانم بنده خدا 🥲
خواستگاری ماهیتش اینه دیگه -
Mehrsa 14 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Sachli
اوهوم ممنونم ازت
خداروشکر که خوبیییی
این زخم های ظریف که همیشه هستن جدیشون نگیر🫂
️
دیگه چه بگیرمچه نگیرم رفیق قافله شدن