مجاز و کنایه
-
سلام خسته نباشید دوستان فرق بین مجاز و کنایه مگر این نیست که کنایه یه عبارته و مجاز یه کلمه هست اما پیش اومده که تو متن در پیز دیگه داره میگه مثلا عبارت سر و کله اش پیدا شد رو در نطر بگیرید چون یه عبارته فکر میکنم کنایه باشه اما در واقع مجازه چرا؟
یا مثلا اسم و رسم داشتن یه عبارته درسه؟ولی کنایه در نطر گرفته نشده و مجازه میشه توضیح بدید
ولی مثلا رنگین بودن سفره کنایه از انواع مختلف غذا در نطر گرفته شده -
سلام خسته نباشید دوستان فرق بین مجاز و کنایه مگر این نیست که کنایه یه عبارته و مجاز یه کلمه هست اما پیش اومده که تو متن در پیز دیگه داره میگه مثلا عبارت سر و کله اش پیدا شد رو در نطر بگیرید چون یه عبارته فکر میکنم کنایه باشه اما در واقع مجازه چرا؟
یا مثلا اسم و رسم داشتن یه عبارته درسه؟ولی کنایه در نطر گرفته نشده و مجازه میشه توضیح بدید
ولی مثلا رنگین بودن سفره کنایه از انواع مختلف غذا در نطر گرفته شدهmsoq sharif
سلام. حقیقتا هردوی اینها که نوشتی هم کنایه بودن. نمیدونم چرا نوشتی مجاز.تفاوت کنایه و مجاز، درواقع عمیقتر از عبارت بودن یا نبودنه. چرا که یه جاهایی هم صرفا یه تک کلمه میتونه کنایه بسازه.
راحتترین نوع توضیح دادن، اینه که بگیم مجاز یکسری علایق مشخصی داره و به نسبت اون علایق و ارتباطاتی که بین کلمات هست، ما مجاز داریم... نیازی نیست شما بلدشون باشین. ولی من مثال میزنم... مثلا علاقهٔ کلیت... یعنی ما درمورد کل حرف میزنیم ولی درمورد جزء حرف زدیم! مثلا بگیم «به افتخار او یک ایران از جا بلند شد». منظورمون مردم ایران بوده.
یا برعکس همین، علاقهٔ جزء رو داریم. مثلا این عبارت سعدی:
«پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش»
منظور از گوش، انسانه دیگه، پس یه جزء رو گفتیم و با کل کار داریم.حالا توی کنایه چطوریه؟ اولا که این ارتباط وجود نداره. ثانیا کنایهها معمولا عبارتن. ثالثا خیلی جاها ممکنه به عنوان القاب به کار رفته باشن که حتی شبیه استعاره باشن. مثلا فرض کن بگیم: «ماردوش هزارسال بر ایران حکومت کرد.» خب ماردوش کنایه از ضحاکه. نه استعارهست، چون تشبیهی پشتش نیست، نه مجازه. چون علاقهای پشتش نیست. ماردوش یک صفت بوده از ضحاک... ما جدا آوردیمش، پس برامون کنایه میسازه.
-
msoq sharif
سلام. حقیقتا هردوی اینها که نوشتی هم کنایه بودن. نمیدونم چرا نوشتی مجاز.تفاوت کنایه و مجاز، درواقع عمیقتر از عبارت بودن یا نبودنه. چرا که یه جاهایی هم صرفا یه تک کلمه میتونه کنایه بسازه.
راحتترین نوع توضیح دادن، اینه که بگیم مجاز یکسری علایق مشخصی داره و به نسبت اون علایق و ارتباطاتی که بین کلمات هست، ما مجاز داریم... نیازی نیست شما بلدشون باشین. ولی من مثال میزنم... مثلا علاقهٔ کلیت... یعنی ما درمورد کل حرف میزنیم ولی درمورد جزء حرف زدیم! مثلا بگیم «به افتخار او یک ایران از جا بلند شد». منظورمون مردم ایران بوده.
یا برعکس همین، علاقهٔ جزء رو داریم. مثلا این عبارت سعدی:
«پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پس دیوار گوش»
منظور از گوش، انسانه دیگه، پس یه جزء رو گفتیم و با کل کار داریم.حالا توی کنایه چطوریه؟ اولا که این ارتباط وجود نداره. ثانیا کنایهها معمولا عبارتن. ثالثا خیلی جاها ممکنه به عنوان القاب به کار رفته باشن که حتی شبیه استعاره باشن. مثلا فرض کن بگیم: «ماردوش هزارسال بر ایران حکومت کرد.» خب ماردوش کنایه از ضحاکه. نه استعارهست، چون تشبیهی پشتش نیست، نه مجازه. چون علاقهای پشتش نیست. ماردوش یک صفت بوده از ضحاک... ما جدا آوردیمش، پس برامون کنایه میسازه.
S.daniyal hosseiny خب من اگر علایق رو بدونم ا ون وقت تفاوت مجاز و کنایه رو متوجه میشم وگرنه اینجا هم ماردوش رو مجاز در نظر میگرفتم
چیز هایی که من گفتم تو خود کتاب فرمول بیست آورده شده -
S.daniyal hosseiny خب من اگر علایق رو بدونم ا ون وقت تفاوت مجاز و کنایه رو متوجه میشم وگرنه اینجا هم ماردوش رو مجاز در نظر میگرفتم
چیز هایی که من گفتم تو خود کتاب فرمول بیست آورده شدهدیگه واللا وقتی ادبیات دبیرستان، یه گوشهای از ادبیات بیرون از دبیرستانه، این حجم از تفاوت توی نوشتار و ساختار پیش میاد.
درستترین کاری که میتونین بکنین، پیش رفتن با کتاب راهنمای معلمه. بهترین منبع برای شما توی قطعی شدن مطالب، همونه.