هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خدایا مرا به که مرا واگذار میکنی؟
به نزدیکان که مرا رها کنند،
یا به بیگانگان که با من
با ترشرویی برخورد میکنند
یا به آنانکه مرا خوارم میشمارند؟
در حالیکه تو پرودگار منی!
و صاحب امور من هستی؛
من از غُربتم به تو شکایت میکنم...
خودت را بده، مابقی را بگیر؛
ببین بعدش اما اگر میکنم؟!دعای عرفه
-
Hhh Hh عزیزی
امیدوارم این حسِ بدی که الان داری خیلی زود از بین بره...
و امیدوار باش حتی به چیزی که بهش علاقه ای نداری
شاید همین عدم علاقه روزی تو رو به سمت چیزی هدایت کنه که فکرش رو هم نکنی...
و اون برای تو بهترین و خوشایند ترین چیز باشه...
به خدا اعتماد کنوَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيئًا وَهُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آن که خير شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا ميداند، و شما نميدانيد. -
Hhh Hh سلامت باشید
امروز یهو یاد شما افتادم . گفتم h خانم چقدر قوی و محکم هستن و بر عکس اکثر بچه ها که زود خسته میشن و لب به اعتراض باز میکنن همیشه در حالت ثابتی هستن.
الان که این پیام رو دیدم تعجب کردم که شما هم از این مشکلات دارید ولی در این حال همچنان پر قدرت ادامه میدید
ان شاءالله همون می شود که باید بشود ...
می شود ... می شود ... -
Hhh Hh
سلام امیدوارم که هرچه زودتر شرایط تون خوب بشه و غم باقی نمونه
و همیشه سلامت و خوشحال باشید 🩵🩵خوشحال میشم اگر کمکی ازم بر میاد براتون انجام بدم.
خدا حواسش بهمون هست نگران نباشید حتما یک جای یک چیز که می دونه به صلاح مونه برامون کنار گذاشت
باید امیدوار باشیم به خودش️
-
Hhh Hh
سلام زهرا جان🥰
امیدوارم این گرههای ذهنیت خیلی زودتر از چیزی که فکرشو بکنی، برطرف شه و به بهترین شکل ممکن راهتو پیش ببری -
۵ سالگی و یا خاطره ای از ۵ سالگیتون یادتونه؟
-
۵ سالگی و یا خاطره ای از ۵ سالگیتون یادتونه؟
بابونــــه در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
۵ سالگی و یا خاطره ای از ۵ سالگیتون یادتونه؟
بلی چند تا رو یادمه
-
بابونــــه در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
۵ سالگی و یا خاطره ای از ۵ سالگیتون یادتونه؟
بلی چند تا رو یادمه
Succinate احتمالا چون خیلی خوب بودن یا خیلی بد بودن...
ماندگار شده
نه؟
یا حافظه عالی داری و خیلی عادی بودن -
۵ سالگی و یا خاطره ای از ۵ سالگیتون یادتونه؟
بابونــــه
رفته بودم تو کوچه ی پدربزرگم اینا بازی کنم . دختر همسایه هم اومده بود . اون دختر بچه هه خیلی ظریف و رمانتیک بود . دستم رو گرفته بود و داشتیم قدم میزدیم . یه درخت بود تو کوچه که میوه داده بود . اون دختر بچه هه خیلی با ذوق گفت :
عه چه نازه این . میبینی ؟!
منم نه گذاشتم نه برداشتم ، گفتم :
نه کورم نمی بینم
️ ( آخه به نظرم سوالش بدیهی بود برام جوابش رو چکشی دادم
)
دختره قهر کرد رفت . دلم براش سوخت
از اون اول هم خوب ارتباط برقرار نمی کردم -
ی تودلی نوشتم
در حدی که فقط ی جا گفته باشم
انتظار اینهمه محبت از طرفتون رو نداشتم
حالا اشکم بند نمیاد
️
...
بازم ممنووووون از همگی️
-
مثلا امروز دیدم داخل یه کانال
درباره نوستالژی بودن ماژیک پفی نوشته بود
بعد یهو همین که اسم ماژیک رو شنیدم(با اینکه قبلا اسمش رو نمیدونستم و فقط پف کردنش یادم بود) یهو یادم اومد من داشتم، مطمئن بودم قبل از ۶ سالگیم داشتم و خالم هم برام خریده بود
برام خیلی جالبه عملکرد مغز و حافظه... -
۵ سالگی و یا خاطره ای از ۵ سالگیتون یادتونه؟
بابونــــه تنها چیزی که یادمه: یه دختره بود خیلی اذیتم میکرد و هر روز با هم دعوا داشتیم. نه من کوتاه میومدم نه اون. صورتش رو انقدرر واضح یادمه که خودمو اونقدر یادم نمیاد چه شکلی بودم. موهاش مدل مصری بود و همیشه هم یه اخم توی صورتش داشت. اسمش هم ترنم بود. همیشه هم عادت داشت بشینه روی میز پاهاش رو تکون بده.
خیلی عجیبه تنها خاطره ای که از ۵ سالگیم دارم همینه.
بعد جالبیش اینجاست که من از این سن به بعد خاطرات زیادی یادم مونده یا حتی یک سری خاطرات از قبل ۵ سالگیم دارم ولی به این نقطه که میرسم هیچی یادم نمیاد. -
بابونــــه
رفته بودم تو کوچه ی پدربزرگم اینا بازی کنم . دختر همسایه هم اومده بود . اون دختر بچه هه خیلی ظریف و رمانتیک بود . دستم رو گرفته بود و داشتیم قدم میزدیم . یه درخت بود تو کوچه که میوه داده بود . اون دختر بچه هه خیلی با ذوق گفت :
عه چه نازه این . میبینی ؟!
منم نه گذاشتم نه برداشتم ، گفتم :
نه کورم نمی بینم
️ ( آخه به نظرم سوالش بدیهی بود برام جوابش رو چکشی دادم
)
دختره قهر کرد رفت . دلم براش سوخت
از اون اول هم خوب ارتباط برقرار نمی کردم@Alireza-Bagheri-0 معمولا خانمها جزئی بین تر هستن و خیلی چیزا که از نظر آقایون جالب نیست و اصلا دیده نمیشه رو به دقت می بینن و تحلیل می کنن
احتمالا به این دلیل بوده تفاوت دیدها و دیدگاه ها -
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگارـوار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم -
بابونــــه تنها چیزی که یادمه: یه دختره بود خیلی اذیتم میکرد و هر روز با هم دعوا داشتیم. نه من کوتاه میومدم نه اون. صورتش رو انقدرر واضح یادمه که خودمو اونقدر یادم نمیاد چه شکلی بودم. موهاش مدل مصری بود و همیشه هم یه اخم توی صورتش داشت. اسمش هم ترنم بود. همیشه هم عادت داشت بشینه روی میز پاهاش رو تکون بده.
خیلی عجیبه تنها خاطره ای که از ۵ سالگیم دارم همینه.
بعد جالبیش اینجاست که من از این سن به بعد خاطرات زیادی یادم مونده یا حتی یک سری خاطرات از قبل ۵ سالگیم دارم ولی به این نقطه که میرسم هیچی یادم نمیاد.E.B.BUTTERFLY میگن تا ۳ سالگی هیچ چیز در حافظه نمیمونه بعد از اون میمونه
شاید به خاطر حس بدی که ازش میگرفتی مونده تو ذهنت
من خودم یادمه یه دختره بود اسمش هنگامه بود وقتی داشتیم گروهی بازی می کردیم با بقیه هماهنگ کرده بود که به من بگن داخل بازی راهت نمیدیم...
به عنوان یه خاطره تلخ برای یه بچه کوچیک که عزت نفسم رو سرکوب کردن هیچ وقت فراموشش نمی کنم
منزوی بودنم همیشه باعث میشد طرد بشم و خب نتیجه جالب نبود -
Hhh Hh من به شخصه برام جالب بود و برای اولین بار بود که دیدم این تعداد از بچه ها برای یکی از بچه ها دل سوزی میکنن .
چقدر خوبه که کسی انقدر خوب باشه که محبوب باشه بین مردم