-
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم
-
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم -
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدممن اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری برتو نخواهند نوشت -
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفت -
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفتتا کی می و صبوح و شکر خواب بامداد
هشدار گرد حین ک گذشت اختیار عمر -
@phenomenon در مشاعره... گفته است:
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفتتا کی می و صبوح و شکر خواب بامداد
هشدار گرد حین ک گذشت اختیار عمر(دیگه دارم کم میارم)
تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش -
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
@phenomenon در مشاعره... گفته است:
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفتتا کی می و صبوح و شکر خواب بامداد
هشدار گرد حین ک گذشت اختیار عمر(دیگه دارم کم میارم)
تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوشدیگ چیزی نیومد :|
-
@phenomenon شعر رو اصلا اشتباهی نوشتم
-
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم -
hosainmahmoudi شما هم شعرِ زیبایی نوشتید ولی باید با ش شروع میشد نه ر!!
-
sheydadb37 صد مدرس
-
-
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق -
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشققایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این شعر غریب