-
hosainmahmoudi شما هم شعرِ زیبایی نوشتید ولی باید با ش شروع میشد نه ر!!
-
sheydadb37 صد مدرس
-
-
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق -
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشققایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این شعر غریب -
@phenomenon در مشاعره... گفته است:
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشققایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این شعر غریببردرگه دوست هرکه صادق برود
تا حشر زخاطرش علایق برود
صد ساله نماز عابد صومعه دار
قربان سرنیاز عاشق برود
-
سعدی منو کشته با این شعراش
-
همش در رابطه با عشق و معشوقه
-
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننش -
sheydadb37 در مشاعره... گفته است:
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننشمصرع دوم یه چیز دیگ
مسیپارم به ننش از دست اخلاق ..... |: -
sheydadb37 در مشاعره... گفته است:
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننششاه نشین چشم من تکیه گهخیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
-
@Phenomenon
-
«عطر نرگس رقص باد آهسته می آید بهار»
بنده اما می کنم از دست مهمانان فرار
گرچه فروردین هوایش دلپذیر و جالب است
لیک هرگز نیستم من این هوا را خواستار
چون به همراه هوای دل پذیر فرودین
می رسد مهمان برایم از یمین و از یسارچون که مدت هاست هشتم را به نه دادم گرو
پس به من از جانب این قوم می آید فشار
نیست درمان جز فرار از حمله ی قوم مغول
چون بجز تخریب از آنها نباشد انتظار
یا به هر علت اگر در خانه ماندم روز عید
می کنم خود را به شکل ماهرانه استتار
لامپ ها خاموش می گردند در اوقات شب
تا یقین گردد که رفته میزبان از این دیارآیفن تصویری خود را چنان میزان کنم
تا شود رخسار مهمانان به خوبی آشکار
هرچه زنگیدند و کوبیدند در را، بی خیال
میهمان چون خسته گردد می رود دنبال کار
گر زبانم لال آمد زورکی در خانه ام
می روم زیر لحاف و می کنم داد و هوار:
دارم از سردرد می میرم به فریادم رسید
می شوم از دست این سردرد آخر رهسپارلوزه تینم باد کرده معده ام دارد ورم
کلیه ام در خود هزاران سنگ کرده احتکار
شست پای راستم رفته درون چشم چپ
نیست دیگر بعضی از اعمال من در اختیار
میهمان بخت برگشته ترحم می کند
بر من بیمار و کی گیرد در آن خانه قرار؟
از من بیمار کی خواهان عیدی می شود؟
تازه شاید رحم کرد و داد ما را صد دلاراز پذیرایی مهمانان شوم آخر خلاص
در امان مانند سیب و موز و کیوی و خیار
الغرض «جاوید» با این پولتیک! جالبش
«می شود حالی به حالی، خوش به حال روزگار »
چون که دک شد میهمان از خانه برخیز و برقص
«ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار»
مهمان اومده خونمون من برم فعلا