-
hosainmahmoudi شما هم شعرِ زیبایی نوشتید ولی باید با ش شروع میشد نه ر!!
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهgollnar نه منم اصلاح کردم اگر صفحه قبل رو ببینی متوجه میشی
-
شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را
به پاسِ این همه سرگشتگی،به نامم کن!
#علیرضا بدیعپ.ن: "ش" بودیم نه" ر"
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط sheydadb37 انجام شدهgollnar نگار من که به مکتب نرفت خط ننوشت
به غمزه مسئله اموز ....مدرس شد
وسطش یادم نمیاد
-
gollnar نگار من که به مکتب نرفت خط ننوشت
به غمزه مسئله اموز ....مدرس شد
وسطش یادم نمیاد
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsheydadb37 صد مدرس
-
sheydadb37 صد مدرس
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
gollnar نگار من که به مکتب نرفت خط ننوشت
به غمزه مسئله اموز ....مدرس شد
وسطش یادم نمیاد
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق -
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشقنوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهhosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشققایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این شعر غریب -
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برف تویی، چتر تویی،بارشِ هر ابر تویی؛
گرم نگه دار مرا... -
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشققایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این شعر غریبنوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@phenomenon در مشاعره... گفته است:
hosainmahmoudi در مشاعره... گفته است:
sheydadb37
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشققایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این شعر غریببردرگه دوست هرکه صادق برود
تا حشر زخاطرش علایق برود
صد ساله نماز عابد صومعه دار
قربان سرنیاز عاشق برود
-
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سعدی منو کشته با این شعراش
-
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط banoo انجام شده
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا -
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همش در رابطه با عشق و معشوقه
-
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننش -
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننشنوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط _Mohammad_reza_ انجام شدهsheydadb37 در مشاعره... گفته است:
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننشمصرع دوم یه چیز دیگ
مسیپارم به ننش از دست اخلاق ..... |: -
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننشنوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهsheydadb37 در مشاعره... گفته است:
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننششاه نشین چشم من تکیه گهخیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
-
sheydadb37 در مشاعره... گفته است:
@phenomenon یا رب ان نوگل خندان که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننشمصرع دوم یه چیز دیگ
مسیپارم به ننش از دست اخلاق ..... |:نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Phenomenon
-
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
«عطر نرگس رقص باد آهسته می آید بهار»
بنده اما می کنم از دست مهمانان فرار
گرچه فروردین هوایش دلپذیر و جالب است
لیک هرگز نیستم من این هوا را خواستار
چون به همراه هوای دل پذیر فرودین
می رسد مهمان برایم از یمین و از یسارچون که مدت هاست هشتم را به نه دادم گرو
پس به من از جانب این قوم می آید فشار
نیست درمان جز فرار از حمله ی قوم مغول
چون بجز تخریب از آنها نباشد انتظار
یا به هر علت اگر در خانه ماندم روز عید
می کنم خود را به شکل ماهرانه استتار
لامپ ها خاموش می گردند در اوقات شب
تا یقین گردد که رفته میزبان از این دیارآیفن تصویری خود را چنان میزان کنم
تا شود رخسار مهمانان به خوبی آشکار
هرچه زنگیدند و کوبیدند در را، بی خیال
میهمان چون خسته گردد می رود دنبال کار
گر زبانم لال آمد زورکی در خانه ام
می روم زیر لحاف و می کنم داد و هوار:
دارم از سردرد می میرم به فریادم رسید
می شوم از دست این سردرد آخر رهسپارلوزه تینم باد کرده معده ام دارد ورم
کلیه ام در خود هزاران سنگ کرده احتکار
شست پای راستم رفته درون چشم چپ
نیست دیگر بعضی از اعمال من در اختیار
میهمان بخت برگشته ترحم می کند
بر من بیمار و کی گیرد در آن خانه قرار؟
از من بیمار کی خواهان عیدی می شود؟
تازه شاید رحم کرد و داد ما را صد دلاراز پذیرایی مهمانان شوم آخر خلاص
در امان مانند سیب و موز و کیوی و خیار
الغرض «جاوید» با این پولتیک! جالبش
«می شود حالی به حالی، خوش به حال روزگار »
چون که دک شد میهمان از خانه برخیز و برقص
«ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار»
مهمان اومده خونمون من برم فعلا -
نوشتهشده در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷، ۱۰:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خب دوستان بسی بسیار خوش گذشت...
تمارین گسسته مرا میخواند
روزتون خوش