-
ﺍﻭ ﮐﻮﭺ ﻧﺸﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
ﺭﻓﺖ ﻭﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺯﺧﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﻤﺎند
ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ_
ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ … ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺪ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺁنقدﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺩ ﺷﺪﻩ ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﺒﺨﺸﺪ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺩﺍﻍ ﺩﻟﻢ ﺷﺪ
ﺩﺍﻏﯽ ﮐﻪ… ﺑﻤﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ
:)) -
فریب معرفت باغبان نخور ای گل...
اگرچه اب میدهد گلاب میگیرد...
#صائب -
آیدا...!!!
آنچه به تو میدهم عشق من نیست؛بلکه تو خود، عشق منی.تویی که عشق را در من بیدار میکنی و اگر بخواهم این نکته را آشکارتر بگویم، میبایست گفته باشم که من "زنی" نمیجویم،
من جویای آیدای خویشم.آیدا را میجویم تا زیباترین لحظات زندگی را چون نگین گرانبهایی بر این حلقهی بیقدر و بهای روزان و شبان بنشاند.
آیدا را میجویم تا با تن خود رازهای شادی را با تن من در میان بگذارد.آیدا را میجویم تا مرا به "دیوانگی" بکشاند؛که من در اوج "دیوانگی" بتوانم به قدرتهای ارادهی خود واقف شوم؛که من در اوج غرایز برانگیختهی خود بتوانم شکوه انسانیت را بازیابم و به محک زنم؛ که من بتوانم آگاه شوم.
آیدا! این که مرا به سوی تو میکشد عشق نیست، شکوه توست؛و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد،نیاز تن من نیست،یگانگی ارواح و اندیشه های ماست.
#احمد_شاملو
"از نامه های "احمد شاملو" به آیدا"
کتاب: مثل خون در رگهای من(توصیه میکنم بخونیدش) -
روزی اید که دلم هیچ تمنا نکند
دیده ام غنچه به دیدار کسی وا نکند
یاد آغوش کسی سینه ی آرام مرا
موج خیز هوس این دل شیدا نکند
دیده آن گونه فروبسته بماند که اگر
صد چمن لاله دمد، نیم تماشا نکند
لیک امروز که سرمست می ِ زندگیم
دلم از عشق نیاساید و پروا نکند
از لگد کوب ِهوس، پیکر تقوا نرهد
تا مرا این دل سودازده رسوا نکندسیمین_بهبهانی