-
فرمانده عشاق ، دل آگاه حسین است/
بیراهه مرو! سادهترین راه حسین است/
از مردم گمراه جهان راه مجویید/
نزدیکترین راه به الله حسین است... -
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست
در جوابم اینچنین گفت و گریست
لیلی و مجنون فقط افسانهاند
عشق در دست حسین بن علیست... -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۷:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به راهِ بادیه رفتن
بِه از نشستنِ باطل
و گر مُراد نیابم
به قدرِ وُسع بکوشم... -
باز این دلم هوای میخانه کرده ساقی
بوی شراب نابت دیوانه کرده ساقی -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۷:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حیدر بابا گول غنچه سی خنداندی
آمما حیف اورک غذاسی قاندی
زندگانلیق بیر قارانلیق زنداندی
بو زیندانین دربچه سین آچان یوخ
بو دارلیقدان بیر قورتولوب قاچان یوخ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۸:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حیدر بابا آغاجلارین اوجالدی
آمما حئییف جوانلارین قوجالدی
توخلیلارون آریخلیب آجالدی
کولگه دونوب گون باتدی قاش قرلدی
قوردون گوزی قارانلیقدا برلدی
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
آره والا
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم
بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من ندانستم که عشق این رنگ داشت
وز جهان با جان من آهنگ داشت
دستهٔ گل بود کز دورم نمود
چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت
خاقانی
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۵۹ آخرین ویرایش توسط masoud انجام شده
سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست
سینهٔ ما چه که ارواح ملایک هم نیست
کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را
کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست
-
در خود میتابم و
سردرگم تر از همیشه ام..
"راضیه پهلوانی" -
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو
بیزار شو بیزار شو وز خویش هم بیزار شو'مولانا'
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۳۲ آخرین ویرایش توسط masoud انجام شده
ديرگاهي است كه چون من همه را
رنگ خاموشي در طرح لب است.
جنبشي نيست در اين خاموشي،
دستها، پاها در قير شب است.
-
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
حافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۵۲ آخرین ویرایش توسط najafiali78 انجام شده
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه
پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
.
.
ما کجائیم در این بهر تفکر تو کجایی -
-
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همتم تا میرود ساز و غزل گیرد بدست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند
.
.
.
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
.
.
.
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند -
دلتنگم و دیدار تو
درمان من است....