-
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
حافظ
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۵۲ آخرین ویرایش توسط najafiali78 انجام شده
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه
مرغ مسکین چه کند گر نرود از پی دانه
پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
.
.
ما کجائیم در این بهر تفکر تو کجایی -
-
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همتم تا میرود ساز و غزل گیرد بدست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند
.
.
.
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
.
.
.
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند -
دلتنگم و دیدار تو
درمان من است.... -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط Marzieh.m انجام شده
- بد نگوييم به مهتاب اگر تب داريم
ديده ام گاهي در تب ، ماه مي آيد پايين،
مي رسد دست به سقف ملكوت.
ديده ام، سهره بهتر مي خواند.
گاه زخمي كه به پا داشته ام زير و بم هاي زمين را به من آموخته است.
گاه در بستر بيماري من، حجم گل چند برابر شده است.و فزون تر شده است ،
قطر نارنج ، شعاع فانوس
و نترسيم از مرگ
مرگ پايان كبوتر نيست.
مرگ وارونه يك زنجره نيست.
مرگ در ذهن اقاقي جاري است.
مرگ در آب و هواي خوش انديشه نشيمن دارد.
مرگ در ذات شب دهكده از صبح سخن مي گويد.
مرگ با خوشه انگور مي آيد به دهان.
مرگ در حنجره سرخ - گلو مي خواند.
مرگ مسئول قشنگي پر شاپرك است.
مرگ گاهي ريحان مي چيند.
مرگ گاهي ودكا مي نوشد.
گاه در سايه است به ما مي نگرد.
و همه مي دانيم ريه هاي لذت ، پر اكسيژن مرگ است
در نبنديم به روي سخن زنده تقدير كه از پشت چپر هاي صدا مي شنويم.
پرده را برداريم :
بگذاريم كه احساس هوايي بخورد.
بگذاريم بلوغ ، زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند.
بگذاريم غريزه پي بازي برود
كفش ها را بكند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد.
بگذاريم كه تنهايي آواز بخواند.چيز بنويسد.به خيابان برود.
ساده باشيم.
ساده باشيم چه در باجه يك بانك چه در زير درخت.
كار ما نيست شناسايي "راز" گل سرخ ،
كار ما شايد اين است كه در "افسون" گل سرخ شناور باشيم.
پشت دانايي اردو بزنيم.
دست در جذبه يك برگ بشوييم و سر خوان برويم.
صبح ها وقتي خورشيد ، در مي آيد متولد بشويم.
هيجان ها را پرواز دهيم.
روي ادراك فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنيم.آسمان را بنشانيم ميان دو هجاي "هستي".
ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمين بگذاريم.
نام را باز ستانيم از ابر،از چنار، از پشه، از تابستان.روي پاي تر باران به بلندي محبت برويم.
در به روي بشر و نور و گياه و حشره باز كنيم.
كار ما شايد اين است
كه ميان گل نيلوفر و
قرن پي آواز حقيقت بدويم...
#سهراب سپری:)
لطفا برگرد بالا و بخون
پشیمون نمیشی
- بد نگوييم به مهتاب اگر تب داريم
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۴:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای مو های تو گم کرد خداوند را
کاظم-بهمنی -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۴:۵۸ آخرین ویرایش توسط revival انجام شده
عیش و غم تو تابع رسم است، ورنه چیست
درعید
خنده و بهمحرم
گریستن
«بیدل»
(این شعر رو بد برداشت نکنید،منظور اینه اگ گریه ای میکنی در محرم،از روی رسم و عادت و...نباشه،از روی معرفت و شناخت باشه،امام علی ع در نهج البلاغه میگن ک؛«
بسا روزهدارى كه بهرهاى جز گرسنگى و تشنگى از روزهدارى خود ندارد، و بسا شب زنده دارى كه از شب زنده دارى چيزى جز رنج و بى خوابى به دست نياورد! خوشا خواب زيركان، و افطارشان» ) -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۶:۵۴ آخرین ویرایش توسط SenatOr انجام شده
گفته بودم
بی تو میمیرد دلم،اما نمُرد!
زنده ماند آری
ولی دیگر برایم دل نشد...
#برای ِ "تودلی" ای که بستنش! -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۶:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گاهی آنقدر زل میزنی بی آنکه فکر کنی
و ناگهان برایت اتفاق می افتد...!
#خ.ن -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۷:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۷:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم
هرچه بدهم هزار چندان ببرم -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بیدل مخواه آزار دل از طاقت راحت گسل
ای پا به دوش آبله بر خار میتازی چرا(این غزل رو هرچی ادم میخونه خسته نمیشه ،چقدر عالیه
https://ganjoor.net/bidel/ghazalbi/sh71/ ) -
بیدل مخواه آزار دل از طاقت راحت گسل
ای پا به دوش آبله بر خار میتازی چرا(این غزل رو هرچی ادم میخونه خسته نمیشه ،چقدر عالیه
https://ganjoor.net/bidel/ghazalbi/sh71/ )نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شب شد
سونامی از خاطرات هجوم آورد
و شهر دلم را غرق خود کرد....!#المیرا_بوشاسب
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بو دونیا بیر یول کیمی دیر ، بیز آخرت مسافیری
کجاوه ده هاماش گرک اؤز هاماشینان یاناشا
آخیرتی اولانلارین ، دونیاسی غم سیز اولمویوب
سئل دی گله ر آخار کئچر ، آمما گرک آشیب – داشا
بیرده بلالی باش نچون یانینا سوپورگه باغلاسین؟
بؤرکو باشا قویان گرک بؤرکونه ده بیر یاراشا
-
نوشتهشده در ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۱۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مگذار که دور از رخت ای یار بمیرم
یک سر بگذر بر من و بگذار بمیرممردن به قفس بهتر از آن است که در باغ
از طعنه ی مرغان گرفتار بمیرمهر مشکلی آسان شود از مستی و ترسم
خالی شَوَدَم ساغر و هشیار بمیرم !گفتی :به تو گر بگذرم از شوق بمیری !
قربان سرت , بگذر و بگذار بمیرم !به یاد صدای زنده یاد هایده