-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تازه ازدواج کرده بود میشد برادر همسایه ما ...فک کنم خودش
ابدانان بود . -
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهm.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
فداتم چشم
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mehdi در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره وای نهاوندی بودش ؟ کولیوند اینجور چیزی فامیلیش نبود؟ همسایه ما بوده
خونشون همدانه ها
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Mehdi در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تازه ازدواج کرده بود میشد برادر همسایه ما ...فک کنم خودش
ابدانان بود .عجب
جدی ؟ آره فامیلیش همون کولیوند بوده ..خب حالشون چطوره اونا الان باید همدان باشن که !
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
متاسفانه فوت شدن
...اره زنش فک کنم ابدانان بوده...خودش نهاوندی بوده ...میشد برادر یکی از بهترین همسایه ما
-
متاسفانه فوت شدن
...اره زنش فک کنم ابدانان بوده...خودش نهاوندی بوده ...میشد برادر یکی از بهترین همسایه ما
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMehdi در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
متاسفانه فوت شدن
...اره زنش فک کنم ابدانان بوده...خودش نهاوندی بوده ...میشد برادر یکی از بهترین همسایه ما
میدونم فوت شدش که من خودم بیمارستان بودم دیدمش خدارحمتش کنه ...خدابهشون صبر بده ...خدامصبتو شکر !
-
من يه سوال داشتم، شما ترم بعديتونم ميريد يا انصراف ميديد!؟
اخه من موندم چيكا كنم!؟
يعني به احتمال زياد ترم بعديو مرخصي بگيرم
شما چجوري هماهمگ مي كنيد، ساعتاي دانشگاتونُ و درس خوندنتونُ!؟نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهfaezenj در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
من يه سوال داشتم، شما ترم بعديتونم ميريد يا انصراف ميديد!؟
اخه من موندم چيكا كنم!؟
يعني به احتمال زياد ترم بعديو مرخصي بگيرم
شما چجوري هماهمگ مي كنيد، ساعتاي دانشگاتونُ و درس خوندنتونُ!؟بستگی داره رشته ای که میخونید دولتی یا نه؟اگه دولتی باشه باید تا قبل ثبت نام کنکور انصراف خودتون رو بدین.در ضمن کسی که دولتی قبول شده باشه سال 95 مثلا از کنکور 96 محرومه.اگه رشتتون دولتی نیست راحت مرخصی بگیرین بشینین بخونین.البته پسرا حواسشون باشه که کلا به اونا دو ترم مرخصی نمیدن و این مرخصی تو سنوات تحصیلی حساب میشه و اگه خدایی ناکرده کنکور نتونستن جایی قبول شن و خواستن همون رشته دانشگاهشون رو ادامه بدن یه سالشون رفته و باید رشتشونو رو سریع تر تموم کن تا معافیت تحصیلی شون تموم نشده و گرنه میرن سربازی.کسایی که معافن یا دختر هستن میتونن رشتشون رو با خیال راحت تری ادامه بدن.در ضمن پسرای مشمول حواسشون باشه فقط میتونن یکبار از رشتشون انصراف بدن و رشته جدید ثبت نام کنن و براشون معافیت تحصیلی صادر شه.
-
خیرین کوچک دریا دلنوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۸:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بهاره
بیچاره زنش
دختره با هزار تا امیدو آرزو ازدواج میکنه آخرش میشه این
مرده که خب میشه گفت فوت کرد راحت شد زندگیش تموم شد اما دختربیچاره تازه یه فصل جدید از زندگیش شروع شده...
خدا هم بعضی اوقات چه کارایی میکنه...
خدا بهش صبر بده
دلم ریش شد براش -
بهاره
بیچاره زنش
دختره با هزار تا امیدو آرزو ازدواج میکنه آخرش میشه این
مرده که خب میشه گفت فوت کرد راحت شد زندگیش تموم شد اما دختربیچاره تازه یه فصل جدید از زندگیش شروع شده...
خدا هم بعضی اوقات چه کارایی میکنه...
خدا بهش صبر بده
دلم ریش شد براشنوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@ROOHIA در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره
بیچاره زنش
دختره با هزار تا امیدو آرزو ازدواج میکنه آخرش میشه این
مرده که خب میشه گفت فوت کرد راحت شد زندگیش تموم شد اما دختربیچاره تازه یه فصل جدید از زندگیش شروع شده...
خدا هم بعضی اوقات چه کارایی میکنه...
خدا بهش صبر بده
دلم ریش شد براشآره ...اما هیچ کار خدا بی حکمت نیس
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
دوستان کسی عکس لباس پزشکی و یه متن انگلیسی کنارش نوشته بود رو داره؟؟؟؟
-
چرا فراموش میکنیم؟
چرا بعضی وقتا تو مسیر هدفمونو فراموش میکنیم؟ینی به اندازه کافی دوسش نداریم؟ینی بعضی وقتا دلمون یکم استراحت میخاد؟یا داریم از چیزی بنام سختی یا هرچیز دیگه ای فرار میکنیم؟گفتم فرار...مگه میشه از چیزی که خیلی دوسش داریم فرار کنیم؟
اها!نه منظورم فرار از سختی بود!!!از سختی چیزی فرار میکنیم که میخایم بهش برسیم؟غیر منطقی نیس؟اگه میخاستیمش برا چی بعضی وقتا ازش دست میکشیم؟اگه نمیخاستیش برا چی سراغش اومدی؟اگرم میخای کاری بکنی پس چرا بعدش تسلیم میشی؟
داره کم کم پیچیده میشه ها!بگو ببینم اصن میدونی داری چیکار میکنی؟میدونی باید چیکار کنی؟بگذریم شنبه چه روز محبوبیه!
برای قطعی کردن تصمیما از شنبه باس شروع کرد میدونید که این یه سنته بین بازنده ها!اوخ ببخشید مثه اینکه تعداد بازنده ها کم نیس.
هنوزم شنبه ها شروع میکنی وو سه شنبه ها تمومش میکنی؟بعد اخرهفته رو برنامه ریزی میکنی وو دوباره منتظری شنبه برسه؟
البته حق میدم بهتون!مسیری که پیش گرفتید صبر ایوب میخاد تا نتیجه بده!نه فقط کنکور همه چی اصن هرکاری که کلید میخوره و بلند پروازانه بنظر میرسه!
نسل ما هم که از صبر چیزی نمیدونه من تازه تحقیق کردم تا بفهمم صبر رو با کدوم س مینویسن بعد دوساعت فهمیدم با این ص مینویسن!
صبر که نباشه خسته میشیم خسته که بشیم میخایم از هدف رو برگردونیم تهشم میرسیم به فراموشی!اینکه یه چیزی رو با تک تک سلولای بدنت میخای دلیل نمیشه بهش برسی این فقط ارزو وو میل رسیدنه به اونه. به وقتش که تو مسیرش بیوفتی جرئت نداری یه قدم دیگه ورداری!وقتی خواسته معنی پیدا میکنه که شروع به انجامش بشه,هرلحظه براش جون بدی هرلحظه تو مسیرش پیش بریو تسلیم نشی درضمن صبر ایوبو یادتون نره با خودتون ببرین!اونوقت فراموشی سراغتون نمیاد چون دیگه صداش نمیکنید که بیاد,چون همیشه صداش میکردید تا بیاد خلاصتون کنه از سختیا ولی ایندفعه دیگه نه! باید برم برنامه بریزم از شنبه اینارو اجرایی کنم:(
چه زندگی جالبی!اونقدرجالبه که دارم از خوشحالی داشتنش بال درمیارم!زندگیه جالبیهبرا تغیر دیر نیس,مسئله اینه که حوصلش نیس....حوصلش نیس شاید چون به همینی که هستیم راضی هستیم!پس دیگه حرفی نیس
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
masoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
@Phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
@Phenomenon سلام تذکر جملکسو دیدم دم شما گرم ...میخوای معاون شی ؟ منکه معاون ندارم
یه معاون داشتم masoud ...جذبه معاونت نداشت
...دچار عزل مقامش کردم
چرا چیکا کرده بود ؟؟
فقط عنوان معاونو یدک میکشید وگرنه همش خودم تذکر میدادم
...مگه نه masoud ?
برو ببین جملکس ب چ نوایی رسیده
آخ که این زبونو نداشتی موشا خورده بودنتتخودش میدونه معاون مثه من گیرش نمیاد از خداشه ولی بروز نمیده
توعمومی میگی دیگه
سروکلت پیدانمیشه تو تالار دیگه باشه دارم براتحرص نخور ...میشه
کلی گفتم خواستم یه تلنگری باشه واست حواستو بیشتر جمع کنینوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ آخرین ویرایش توسط masoud انجام شدهبهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
masoud در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
@Phenomenon در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
@Phenomenon سلام تذکر جملکسو دیدم دم شما گرم ...میخوای معاون شی ؟ منکه معاون ندارم
یه معاون داشتم masoud ...جذبه معاونت نداشت
...دچار عزل مقامش کردم
چرا چیکا کرده بود ؟؟
فقط عنوان معاونو یدک میکشید وگرنه همش خودم تذکر میدادم
...مگه نه masoud ?
برو ببین جملکس ب چ نوایی رسیده
آخ که این زبونو نداشتی موشا خورده بودنتتخودش میدونه معاون مثه من گیرش نمیاد از خداشه ولی بروز نمیده
توعمومی میگی دیگه
سروکلت پیدانمیشه تو تالار دیگه باشه دارم براتحرص نخور ...میشه
کلی گفتم خواستم یه تلنگری باشه واست حواستو بیشتر جمع کنیلااقل دستت دردنکنی میگفتی
حالا زوده ولی حیف دستم بستس اینجااا -
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط masoud انجام شدهm.m در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
بهاره در هرچی تو دلته بریز بیرون گفته است:
تودلی:
نمیدونم چرا حس میکنم قراره بمیرم
دهنم سرویس ...این چه فکریه آخه ولی دست خودم نیس که خیلی وقته اینجوریم الان شدیدتر شده...
تاحالا تو عمرم یه مرده رو از نزدیک ندیده بودم ولی اون شبی که داداشم تصادف کرد ویکی از راننده ها فوت شد دیدمش خیلیییی بد بود ...خدارحمتش کنه ..بنده خدا سه ماه از ازدواجش میگذشت نهاوندی بودش ...اینجا نهاوندی داریم ؟!
قبلا هم که میرفتم نهاوند یه حس خاصی نسبت به اسمش داشتم :/الانم دارم ..نکنه تو نهاوند بمیرم اصلا من نسبت به همدان یه حسی غیر از اونچه که باید رو دارم!
همش حس میکنم یه چیزیو گم کردم ..انگار باید یه کاری میکردم که نکردم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنیا.فکرای خوب خوب کن
داشتم رد میشدم
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۳:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام
%(#ff9900)[عصرتون بخیر]
اینو دان کنید خیلی خوشگله منکه عاشقشم
http://s9.picofile.com/file/8273019934/13_Hush_Hush.mp3.html