Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
@Saahaar تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
@mohammad-666 از خدا جوييم توفيق ادب بي ادب محروم ماند از لطف رب
@Saahaar بیستون بر سرراه است مباد از شیرین سخنی گفته و غمگین دل فرهاد کنید
@mohammad-666 در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
@Saahaar دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد گویا بخواب شیرین فرهاد رفته باشد
@mohammad-666 در اين دنيا كسي بي غم نباشد اگر باشد بني آدم نباشد
@Saahaar دنگ...، دنگ ....
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ
@mohammad-666 گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
saraa.66 از هجوم کرکسانِ شوم قلب من گرفت بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چشد؟
dlrm دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من گر ازقفس گریزم کجا روم کجا من؟
lnz
نی حدیث راه پر خون می کند قصه های عشق مجنون می کند
dlrm در دلم دردیست بی آرام و هستی سوز راز سرگردانی این روح عاصی را با تو خواهم در میان بگذاردن امروز
@shiima زنده شودهرکه پیش دوست بمیرد مرده دل است انکه هیچ دوست نگیرد
lnz دل چو از بند تو رست جام جادویی اندوه شکست
@shiima تا یار مرا ربوده از هستی خویش واقفم نیم از بلندی و پستی خویش
lnz در مشاعره... گفته است:
@shiima تا یار مرا ربوده از هستی خویش واقف*نیم از بلندی و پستی خویش
lnz شب بر روی شیشیه های تار مینشست آرام چون خاکستری تبدار باد نقش سایه ها را در حیاط خانه هر دم زیر و رو میکرد پیچ نیلوفر چو دودی موج می زد بر سر دیوار
@shiima رفت از بر من انکه مرا مونس جان بود دیگر به چه امید در این شهر توان بود
lnz دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم