-
@Saahaar دنگ...، دنگ ....
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ
-
@mohammad-666 گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را -
نوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
از هجوم کرکسانِ شوم قلب من گرفت
بلبلان قرقاولان کبکان هزاران را چشد؟ -
dlrm در دلم دردیست بی آرام و هستی سوز
راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن امروزنوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@shiima زنده شودهرکه پیش دوست بمیرد
مرده دل است انکه هیچ دوست نگیرد -
نوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@shiima تا یار مرا ربوده از هستی خویش
واقفم نیم از بلندی و پستی خویش -
-
lnz شب بر روی شیشیه های تار
مینشست آرام چون خاکستری تبدار
باد نقش سایه ها را در حیاط خانه هر دم زیر و رو میکرد
پیچ نیلوفر چو دودی موج می زد بر سر دیوارنوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@shiima رفت از بر من انکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود -
نوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
lnz دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودمنوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@shiima من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم -
lnz مجال
بی رحمانه اندک بود و
واقعه
سخت
نامنتظر.
از بهار
حظ ّ تماشائی نچشیدم،
که قفس
باغ را پژمرده می کند.نوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@shiima در دایره ی قسمت
ما نقطه ی تسلیمیم
لطف انچه تو اندیشی
حکم انچه تو فرمایی -
lnz یاس ها پوسیده
سیب ها خشکیده
شیر هم ترسیده
دوستم داشته باش -
نوشتهشده در ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۲۰:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمراز فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی