هرچی تودلته بریز بیرون۶

[shiimma]

lnz دل چو از بند تو رست
جام جادویی اندوه شکست

[lnz]

@shiima تا یار مرا ربوده از هستی خویش
واقفم نیم از بلندی و پستی خویش

[lnz]

lnz در مشاعره... گفته است:

@shiima تا یار مرا ربوده از هستی خویش
واقف*نیم از بلندی و پستی خویش

[shiimma]

lnz شب بر روی شیشیه های تار
مینشست آرام چون خاکستری تبدار
باد نقش سایه ها را در حیاط خانه هر دم زیر و رو میکرد
پیچ نیلوفر چو دودی موج می زد بر سر دیوار

[lnz]

@shiima رفت از بر من انکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود

[shiimma]

این پست پاک شده!

[shiimma]

lnz دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم

[lnz]

@shiima من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

[shiimma]

lnz مجال
بی رحمانه اندک بود و
واقعه
سخت
نامنتظر.
از بهار
حظ ّ تماشائی نچشیدم،
که قفس
باغ را پژمرده می کند.

[lnz]

@shiima در دایره ی قسمت
ما نقطه ی تسلیمیم
لطف انچه تو اندیشی
حکم انچه تو فرمایی

[saraa.66]

lnz یاس ها پوسیده
سیب ها خشکیده
شیر هم ترسیده
دوستم داشته باش

[lnz]

@saraa-66 شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمراز فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی

[mahsaaaa]

lnz یارب ان نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم...

[lnz]

@mahsaaaaa82 من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا بفکر سامان من بیفتد

[mahsaaaa]

lnz در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازندهء‌ تو نیست
باید با ش میگفتیا:smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes:

[saraa.66]

@mahsaaaaa82 تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

[lnz]

@mahsaaaaa82 عه فک کردم میسپارم اخرشه
اخه بد تایپ شده اومده پایین تر

[mrf]

ماه درخشنده چو پنهان شود
شب پره بازیگر میدان شود

[lnz]

@saraa-66 من خنده زنم بر دل
دل خنده زند بر من
اینجاست که میخندد
دیوانه به دیوانه

[saraa.66]

@mohammad-666 در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدند
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم