-
نوشتهشده در ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، ۲۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شده در اوج جوانی با همین ظاهر شاد
تا گلو پیر کسی باشی ...و قسمت نشود ؟ -
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۴:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
وای باران
باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه
کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دوروای باران
باران
پر مرغان نگاهم را شست
خواب رویای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینم
و ندایی که به من میگوید
گر چه شب تاریک استدل قوی دار
سحر نزدیک است
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن میبیندمهر در صبحدمان داس بدست
خرمن خواب مرا میچیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبیست
دیده در آینه صبح تو را میبیند
از گریبان تو صبح صادق
می گشاید پر و بال
تو گل سرخ منی
تو گل یاس منی
تو چنان شبنم پاک سحرینه
از آن پاک تری
تو بهاری
نه بهاران از توست
از تو میگیرد وام
هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ بهارانم تو -
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۴:۲۶ آخرین ویرایش توسط masoud انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۲ اسفند ۱۳۹۷، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بودچوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود...!عدالت کجایی
#ایرج میرزا -
نوشتهشده در ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حافظ کجای کاری
فالت غلط درآمد !!!!!
گفتی غمت سرآید
این عمر بود سر آمد .... -
نوشتهشده در ۵ اسفند ۱۳۹۷، ۲۳:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#54c43a)[خواب] در عهد تو در چشم من آید هیهات
%(#44a62e)[عاشقی کار سری نیست که بر بالین است]:)#سعدیمون
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۳۹۷، ۱۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست#سعدیتون
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۳۹۷، ۱۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
دیگری را در کمند آور که ما خود بندهایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را#سعدیشون
-
نوشتهشده در ۶ اسفند ۱۳۹۷، ۲۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بی همگان به سر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود
هرچه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ، دست به سر نمیشود ؟
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود ! -
نوشتهشده در ۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۵:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اپیزود1:
مست باشی و فقط %(#cf3434)[جام] جهانت باشد
و %(#bf5a5a)[فقط اسم یکی ورد زبانت] باشد
و فقط اسم یکی که %(#c71414)[به تو انداخت تو را]
مخرج مشترک سود و زیانت باشد
آنچنان گم بشوی از خودت %(#ed3434)[از او] تا که
%(#cc7e7e)["ناکجا" , ساده ترین قید مکانت باشد]
%(#7a4c4c)[لگد و مشت] به بخت بد خود هی بزنی
طعم خون [%(#e62929)[خونِ خودت] ]توی دهانت باشد
بوی %(#940000)[باروت] بگیرد همه ی زندگی ات
قلب %(#b86565)[یک فاجعه] پشت ضربانت باشد
%(#8a2c2c)[قطع امید کنی از خود و جان سختی خود]
الکلِ سگ درجه قاتل جانت باشد
%(#b03434)[درد و تب می کشدت] استامینوفن کشک است
زندگی , غوطه وری در لگنی از %(#ff0000)[اشک] است
.
.
.
((بنیامین پور حسن)) -
نوشتهشده در ۹ اسفند ۱۳۹۷، ۶:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#002bff)[دستم از هرچه هست کوتاه است]
از جهان %(#596dd4)[قایقی به گِل] دارم
بشنو ای %(#192e99)[شاه گوش ماهی ها]
%(#727db5)[دل اگر نیست... درد و دل دارم]
چشم وا کردم از تو بنویسم
لای در باز و %(#576feb)[باد] می آمد
%(#1b36bd)[از مسیری که رفته بودی داشت]
موجی از %(#002bff)[انجماد] می آمد((علیرضا آذر))
-
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۸:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میتوان در پیله بود،آخر ولی،پرواز کرد
بارها پایان گرفت و خوبتر آغاز کرد
هیچ بن بست وسقوطی،انتهای راه نیست
باید از بیراهه «باامیّد» ،راهی باز کرد -
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم -
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
%(#7f3eb5)[لاشه ی باد کرده ای بودم]
آمد از روبرو %(#470c78)[ولی نشناخت]
%(#8e42cc)[صورتی را که دوستش میداشت]
چهره چرخاند و ... : ) %(#8c00ff)[تف زمین انداخت]
این منم %(#490382)[مرد تا همین دیروز]
مرد پابند آرزوهایت
مرد %(#8352ab)[یک عمر کودکی کردن]
لابه لای بلندِ موهایت
%(#4b3061)[خاطرت هست روزگارم را] ؟؟؟!
جایگاه مقدسی بودم
وزن یک %(#746680)[عشق] روی دوشم بود
%(#590f96)[من برای خودم کسی بودم]
%(#b700ff)[من برای خودم کسی هستم] : )
دور و بر خُرده عشق هم کم نیست…((علیرضا آذر))
-
نوشتهشده در ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۱۷:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
...
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نه
برف و کولاک زده راه خراب است نرو
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم
می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش
.
علیرضا آذر -
نوشتهشده در ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته می باید رفت-) -
نوشتهشده در ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ۱۳:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
بحران ندیدن تورا من چه کنم؟! -
میروم خسته و افسـرده و زار
سـوی منزلگــه ویرانه خویش
به خـدا می برم از شهـــر شما
دل شوریــده و دیوانــه خویش
می برم تا که در ان نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گنـاه
شستشویش دهم از لکه عشــق
زین همـــه خواهش بیجا وتباه
می برم تا زتو دورش ســـازم
زتو ،ای جلــــوه امید محــــال
می برم زنـــده بگورش سازم
تا از این پس نکنــد یاد وصال
ناله می لرزد،می رقصد اشک
آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن
از تو ، ای چشمه جوشان گناه
شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من
بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم
دست عشق آمد و از شاخـم چید
شعلــه آه شد م ، صــد افسوس
که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد
عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست
میروم، خنده به لب،خونین دل
می روم از دل من دست بردار
ای امیـــــد عبث بی حاصــــل…
فروغ فرخزاد -
نوشتهشده در ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سراغی از منِ خونین جگر دیگر نمی گیرد
حكايت هاي پايان داده را از سر نمی گیردخریدارش شدم با قیمتِ جان و نفهميدم
بهایش آبرویم بود ، ازین کمتر نمی گیردمرا با مهر خود پابند کرده ، مثل گنجشکی
که گر از بند آزادش کنی هم پر نمی گیردخیالش تخت باید باشد از من - عاشقم -اما
خدا وقتی نخواهد هییییچ وصلی سر نمی گیرد:)دعا کردم که برگردد، شده با دیگری باشد
دعاهایی به این تلخی همان بهتر نمی گیرداگر ابری نباشد آسمان، باران نمی بارد
دعا وقتی که از دل برنیاید ، در نمی گیرد...
.((نفیسه سادات موسوی))
-
نوشتهشده در ۱۳ اسفند ۱۳۹۷، ۱۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گر راه زن تو باشی ؛
صد کاروان توان زد...