-
ققنوس
تا هستم مــــــــــــن
اسیر کوی توام
به آرزوی توام
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کــجــــــایـــــــــــــــــی؟- بیا تا چشامو تو چشم هات بریزم
- بیا تا چشامو تو چشم هات بریزم
-
ققنوس نمیدانم که از ذوق کدامین داغ او سوزم
به آن پروانه میمانم که افتد درچراغدانی -
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم هر چند در این عهد خریدار ندارد
-
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ققنوس دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
-
ققنوس دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@لیلی79
در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرددختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد
-
@لیلی79
در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرددختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهققنوس دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش
-
ققنوس دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@لیلی79 شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
-
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ققنوس دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند -
ققنوس دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماندنوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@لیلی79
در نگاه دو چشم خسته ی او زندگی موج می زد و عشق
غافل از اینکه این همه رؤیاست، عاقبت در سراب می میرد -
@لیلی79
در نگاه دو چشم خسته ی او زندگی موج می زد و عشق
غافل از اینکه این همه رؤیاست، عاقبت در سراب می میردنوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهققنوس در خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع دارد -
ققنوس در خانهٔ دل عشق تو مجمع دارد
و از دادن جان کار تو مقطع داردنوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@لیلی79 دست های نیاز او آن وقت رو به سوی ستاره بالا رفت
دخترک در شکوه راز و نیاز، لحضه ی استجاب می میرد -
@لیلی79 دست های نیاز او آن وقت رو به سوی ستاره بالا رفت
دخترک در شکوه راز و نیاز، لحضه ی استجاب می میردنوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط miss.besharati انجام شده -
نوشتهشده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@لیلی79 از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین
صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
#پ ن: شبت خوشی فعلانییی
-
@لیلی79 از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین
صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
#پ ن: شبت خوشی فعلانییی
ققنوس مگر جانی که هر گه آمدی ناگه برون رفتی؟
مگر عمری که هر گه می روی دیگر نمی آیی؟ -
نوشتهشده در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۳:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66 یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است