-
@Rose123 اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفت بین که در این کار چه کرد -
@Rose123 یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند -
@Fre-que-nce تا یار مرا ربوده از هستی خویش
واقف نیم از بلندی و پستی خویش -
@Fre-que-nce ده روز مهرگردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا -
@Fre-que-nce ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را -
@Fre-que-nce تا جرعه ای از جام الستت ندهند
آگاهی از این بلند و پستت ندهند -
نوشتهشده در ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۷:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت -
@Fre-que-nce یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس -
@Fre-que-nce تامل کنان در خطا و ثواب
به از ژاژ خایان حاظر جواب -
نوشتهشده در ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۷:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Fre-que-nce مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست