-
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی، مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده، داد بکش
هی تکانم بده، نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
مثل سیگار، خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن
مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
من خرابم بنشین، زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت، این همه سیگار نکش -
غنچه ای بودم و پرپر شدم
از بادِ بهار
شادم از بخت که فرصت
به خزانم نرسید -
-
این شعر از خودمه دلبری دارم که از هر دلبری دل می رباید/عالم عاشق ز پیش چشم او جان می سپارد
-
-
دریا چه دل پاک و نجیبی دارد
بنگر که چه حالت غریبی دارد
آن موج که سر به صخره ها میکوبد
با من چه شباهت عجیبی دارد !!! -
شبانه شعری چگونه توان نوشت
تا هم از قلبِ من سخن بگوید، هم از بازویم؟شبانه
شعری چنین
چگونه توان نوشت؟من آن %(#6f706f)[ خاکسترِ]سردم که در من
شعلهی همه عصیانهاست،
من آن %(#031cfc)[دریایِ ]آرامم که در من
فریادِ همه توفانهاست،
من آن سرداب تاریکم که در من
%(#f00909)[آتش ]همه ایمانهاست...
#شاملو