-
@Mohammad-Mehdipour دقیقا منم اونو خیلی دوس دارم
-
وای خدا
یکم خاطره تعریف کنم از بچگی هام
من ی پسرخاله دارم متولد80دوسال از خودم کوچیک تره(البته ب قد وهیکل بماند ک تا شونه هاشم نمیرسم)
وی دختر دایی مامانم ک شش ماه ازمن بچه تر بود
خلاصه ما تابستون ها همش روستا خونه بابابزرگم بودیم
و نگو ک دنیارو بهم میریختیم
بالا خونه بابا بزرگم اینا ی سکو سیمانی خیلی بزرگ بود ک پایینش شن بود
ما سه تا میرفتیم و میپریدیم پایین
ی روز دخترخواهرشوهر خالم اومده بود خونه مامان بزرگم اون بچه تر ازمابود
این بنده خدا می ترسید بپره
ماهم دیدیم داره ترسو بازی درمیاره پرتش کردیم پایین
دستش بدجوری ضربه دید
حالا بردیمش خونه
من:ما ب پریا گفتیم نپر خودش پرید پایین
علیرضا:
راضیه:
پریا: -
خاطره بعدی
بابابزرگم اینا ی باغ هلو داشتن
من و علیرضا رفتیم تو باغ
من ی هلو خیلی ناز دیدم بالا درخت بود
گفتم علیرضا میتونی بیاریش
از اونجایی ک من سوگولی علیرضا بودم گفت باشه اجی
تو این شاخه بگیر ک من نیفتم باشه
علیرضا رفت بالا درخت و من شاخه رو گرفته بودم
هلو از دستش افتاد
حالا من:علیرضاااااا خراب شد این
شاخه رو ول کردم
با مغز اومد رو زمین
تازه خیلی ناراحت بودم هلو ضربه دید
بنده خدا علیرضا -
-
MaryaM._.sh ن ب خشونت علیه مردان
-
ی رودخونه داشتیم نزدیک روستامون
ی روز راضیه گفت مریم و علیرضا بیاید بریم ماهی بگیریم(راضیه خونشون تو همون روستا بود و آشنا بود دیگه)
خلاصه ما ب عشق ماهی رفتیم
من ک ازاب میترسیدم نزدیک نمی شدم
علیرضا و راضیه خودشون خفه کردن
با روسری راضیه وکلاه علیرضا کلی تا عصر ماهی گرفتیم
اومدیم خونه
نگو همه قورباغه بودن:-\ -
@Mohammad-Mehdipour
-
آخی یاد همه روزهای بچگیم بخیر
از اول تابستون میرفتم روستا
پسرخالمم بود
اخرشهریورمنو ب زور میاوردن خونه
علیرضا همیشه فرار میکرد
دیرتر ازمن میومد خونه شون
ومن همیشه سرایت ماجرا قهر بودم تا ی هفته
دست و صورت هایی ک تو آفتاب میسوختن
چقدر خوب بود
چقدر دلم تنگه واسه همه اون روزا -
روب رو خونه بابا بزرگم ی باغ بود و بعدش می رسیدی ب سربالایی ک پرازشن بود
بالاش ی رودخونه بود ک ی ابشار کوچیک هم داشت
چقدر من وعلیرضا و راضیه تو اون آبا بازی میکردیم
سنگ های خوشگل پیدا میکردیم -
MaryaM._.sh جا این خاطره ها درستو اینجور حفظ میکردی الان یک کنکور نبودی دو رو حتتما بودی
-
@Mohammad-Mehdipour خاطرات همیشه میمونن
نیاز ب حفظ نیس
-
بهترین دوران زندگیم بود
دیگه مطمئنم هیچ وقت تکرار نمیشن
وهیچ وقت مث اون موقع ها شاد نمیشم -
MaryaM._.sh خیلی خطره های قشنگی دارین.خعلی
گریم گرفت