انگيزه
-
بجنگ ! غر نزن
زندگی پر از چیزاییه که ما دوست شون نداریم.
تا آخر عمر هر کدوم میلیون ها اتفاق رو تجربه می کنیم که فقط بعضیاشون خوشایند ما بودن.
بعضی از این اتفاق های ناخوشایند واقعا بزرگ هستن و ممکنه تا سال ها یادمون بمونن
و بعضی ها در حد چند ساعت و چند دقیقه درگیرمون می کنن.
اما با همین مشکلاته که یاد می گیریم تبدیل به آدمای مستقل و بهتری بشیم.
ما یاد می گیریم بجنگیم و شرایط رو برای خودمون و دیگران بهتر کنیم،
یاد می گیریم قدم های موثری برای حل مسائل پیدا کنیم.
یا موفق میشیم، یا شکست می خوریم،
اما به هر حال کاری رو که فکر می کردیم درسته انجام دادیم.
همین تلاش حساب ما رو از یه عده دیگه جدا می کنه.
عده ای که راحت ترین و البته رو اعصاب ترین مواجهه رو با مشکلات دارن، یعنی غفر زدن.
غر زدن یه جور ابراز ناراحتیه و می تونه تو یکی دو جمله خلاصه شه.
بیشتر از اون دیگه انقدر کار بیهوده ای به حساب میاد که اصل مشکل هم به کل فراموش می شه.
جز غر زدن یه راه دیگه هم واسه اونایی که نميخوان تو تغییر شرایط مسئولیتی قبول کنن، مخالفت با ایده های دیگران و انتقاد به اوناست.
یه آدم رنگی وقتی به مشکل می خوره به مغزش بیشتر از زبونش اجازه کار می ده.
یه آدم رنگی وقتی ایراد کار رو دید اونو به زبون میاره، برای حلش مشورت می گیره و راه حل میده.
یه آدم رنگی برای اینکه تبدیل به یه آدم غرغرو نشه، نسبت به مشکلاتش حساسیت داره و بهشون فکر می کنه.
اون میدونه برای یه سری از مشکلات کاری نمیشه کرد، جز مدارا.
از کنار بعضیاشون باید گذشت و بعضیا رو که میشه باید به هر سختی که هست، حل کرد.
پس اگه آدم رنگی ما از یه روز ابری و دلگیر ناراحته، غفرش رو سر بقیه نمیزنه. زود تشخصی میده که نه از دست اون و نه از دست بقیه کاری برنمیاد و خورشید هم که صدای اونو نمیشنوه خودش رو از پشت ابرا بیرون بندازه.
از مشکلات نترسید. وقتی به زبون بیاریدشون که همه یا بخشی از مسئولیت حلش رو به عهده می گیرید. با مشکلات بجنگید و اونا رو از پا درآرید. غر زدن و انتقاد بی جا فقط اطرافیان تون رو از پا در میاره. -
خیلی زیبا...احسنت
-
خوشحالی یعنی ادامه دادن
روانشناس سوئیسی تعریف جالبی از انسان خوشحال دارد که بسیار از تعریف عادی و معمول خوشحالی فاصله دارد:
بر اساس این تعریف،
خوشحال بودن یعنی توانمندی بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و..جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علم
به فانی بودن همه چیز،
خوشحالی یعنی در سختی ها
لبخند زدن،
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای تحمل مشکلات،
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،
بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبف دیگر
همنوعان بیاوریم،
خوشحالی یعنی حضورف کامل
ما در هستی،
خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن
و به عظمتی بی پایان چشم دوختن
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنف یک آریف بزرگ به زندگی . ..
خوشحالی یعنی ادامه دادن… -
آدمهایى هستند در زندگیتان
نمی گویم خوبند یا بد..
چگالى وجودشان بالاست…
افکار،
حرف زدن
رفتار
محبت داشتنشان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است
یادت نمی رود
هستن هایشان را...
بس که حضورشان پر رنگ است و بسیار خواستنىی…
ردپا حک می کنند اینها روى دل و جانت…
بس که بلدند باشند…
این آدمها را، باید قدر بدانى…
وگرنه دنیا پر است از آن دیگرهاى
بى امضایى که شیب منحنى حضورشان، همیشه ثابت است… -
تفاوت آدم ها و انسان ها
آدم ها زندگی می کنند… انسان ها زیبا زندگی می کنند!
آدم ها می شنوند… انسان ها گوش می دهند!
آدم ها می بینند… انسان ها عاشقانه نگاه می کنند!
آدم ها در فکر خودشان هستند… انسان ها به دیگران هم فکر می کنند!
آدم ها می خواهند شاد باشند… انسان ها می خواهند شاد کنند!
آدم ها، اسم اشرف مخلوقات را دارند… انسان ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می دهند!
آدم ها انتخاب کرده اند که آدم بمانند… انسان ها تغییر کردن را پذیرفتند، تا انسان شدند!
آدم ها می توانند انسان شوند… انسان ها در ابتدا آدم بودند!
آدم ها آدم اند… انسان ها انسان!
اما… آدم ها و انسان ها هر دو انتخاب دارند… اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است
. نیاز نیست انسان بزرگی باشیم، انسان بودن خود نهایت بزرگی ست…!
جان سنفورد، کتاب یار پنهان -
آدمهایى هستند در زندگیتان
نمی گویم خوبند یا بد..
چگالى وجودشان بالاست…
افکار،
حرف زدن
رفتار
محبت داشتنشان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است
یادت نمی رود
هستن هایشان را...
بس که حضورشان پر رنگ است و بسیار خواستنىی…
ردپا حک می کنند اینها روى دل و جانت…
بس که بلدند باشند…
این آدمها را، باید قدر بدانى…
وگرنه دنیا پر است از آن دیگرهاى
بى امضایى که شیب منحنى حضورشان، همیشه ثابت است…
-
-
گاهي وقتا دلت مي گيره
ميخاي حرف بزني اما بغض داري
حرف ميزني وارونه مي فهمن
حرف نمي زني
ميگن چرا جواب نميدي
ناراحت ميشن
دوباره مي پرسن
سكوت ميكني
چيزي نميگي
بازم مي پرسن
آخه رفيق
من كه مي بينم
ناراحت ميشي
چرا اصرار ميكني به گفتنش
من كه دلم نميخاد دل مهربونت ناراحت بشه
بغض بياد سراغت
مهربونم ميگم بيخيال
ميگي باز گفت .بيخيال
جواب ميدم
خودت يه چي برداشت ميكني
و اصرار و اصرار كه منظور من همين بود
مهربونم روح و روانت برام خيلي با ارزشه
اگه با ارزش نبود.......
يا بذار سكوت كنم
يا وقتي يه چي ميگم تا تهش گوش كناز خودم هست
-
آدمهایى هستند در زندگیتان
نمی گویم خوبند یا بد..
چگالى وجودشان بالاست…
افکار،
حرف زدن
رفتار
محبت داشتنشان
و هر جزئى از وجودشان امضادار است
یادت نمی رود
هستن هایشان را...
بس که حضورشان پر رنگ است و بسیار خواستنىی…
ردپا حک می کنند اینها روى دل و جانت…
بس که بلدند باشند…
این آدمها را، باید قدر بدانى…
وگرنه دنیا پر است از آن دیگرهاى
بى امضایى که شیب منحنى حضورشان، همیشه ثابت است…