-
@حسین-81 اوضاع درس؟
بدک نیس....داریم خوبش میکنیم -
@حسین-81 عاهاون..
موفق -
اوضاع خوبه؟
-
ابراهیم طاهاreplied to Fragile on ۸ فروردین ۱۳۹۹، ۳:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
5:30 الی 7
-
-
@حسین-81 شکرررر
-
@حسین-81 عاها صبح شما چ موقع اس اون وقت؟؟؟
-
ابراهیم طاهاreplied to Fragile on ۸ فروردین ۱۳۹۹، ۳:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-v عالیییی
-
ابراهیم طاهاreplied to Fragile on ۸ فروردین ۱۳۹۹، ۳:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-v ساعت7:30
مرد الان باس سر کار باشه
چون کار ما درسه واسه من ظهره -
@حسین-81 حال شما؟
-
@حسین-81 صبحه هاا
-
ظهر بخیر
-
ابراهیم طاهاreplied to Fragile on ۸ فروردین ۱۳۹۹، ۳:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@m-v بهههه
سلام علیکم -
@حسین-81 سلام صبح بخیر..
-
چقدر خلوته
-
10
20
3
16
1000
60
16 -
-
RAMIN1380@
زیبا بود؟
-
RAMIN1380
روزی روزگاری در این شهر غریب
آدمی بود که نیست
آدمی بود که مرد ...
من به شوق ماه ، نگاه را بالا افکندم
غبار را که دیدم ، دلم گرفت
از شدت غم ، سر بر زانو گذاشتم
اشکم که نیامد ، دلم گرفت
من عاشق قدم زدن در برگ های پاییزی بودم
لاکِن بعد از ظهر اقدام کردم؛ غروب شد و دلم گرفت
تمام زورم را برای خنداندنت زدم
لبخندت اما مصنوعی بود و باز ،دلم گرفت
من عاشق دویدن در باران بودم
آه که در موعد بارش ، قرنطینه شدم ؛ دلم گرفت
دلم به دیدن سالیانه ء چند تن از فامیل ها خوش بود
دید و بازدید ها رفت هوا و این وسط ، دلِ من گرفت
شوق دیدن آن رفیق سال ها قبل را داشتم
اما او فقط یک غریبه شده بود؛ و دلم گرفت
من عاشق دیدنت بودم،
زیر تیر برق اما تو نبودی، آن تو یکی دیگر بود
من را دیدی و دست تکان دادی ؛ غربیه! دلم گرفت
دوست داشتم تمامیت ماه را در دستانم بگیرم
اما این وسط فقط آب حوض کمی ناآرام شد
و البته کمی هم ، دلم گرفت
پست 585741 از 846714