-
فصل فراق هم
سوزی شبیه "دی" دارد
تا چون " بهمـن" فرو ریزی
و چون " اسـفند" همیشه سرد باشی !
آن هنگام
نه رنگی از روی بهار
نه گرمایی از تن تابستان
و نه اناری از دست پاییز می گیری
از اینرو زمستان
برای آنان که ...
مأنوس با سرمای جدایی
و مأیوس از گرمای خدایی اند
فصل یخبندان است
#رامسس کبیر -
یه سگ داره (عروسک) اسمشو گذاشتم پاپت
بعد مثلا من خوابیدممثلا
اومده کنارم
۳تا عروسک دیگه هم بغلشِ همش حیوانات
۴تا فیس روبروم
هی سحر سحر...
ی چشممو باز کردم با عصبانیت "چیه باز "
عروسک گوزنُ نشونم میده میگه " ی اسم برا این بگو ب پاپت بیاد"
خدایا آخه چرا
از خواب بیدارم میکنی برا عروسکت اسم بزارم؟!
حالا مگه خسته میشع ، هی میگم برو یکم فک کنم بعد ، الان خوابم خودت بزار از مامان بپرس
انگار ن انگار با اونم
آخرشم ی اسمی بش گفتم
چپ چپ نگام کرد گف توم ک هیچی بلد نیستی با این سلیقتخودم میزارم
خو خواهر من اگه قرارِ خودت بزاری چرا باعث اذیت میشی آخه -
ramses kabir در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Flight
ن با منه دیگه تو هیچ وقت کپی نمیبنی -
ramses kabir
بفرما -
فقط همینجا بفرس بی زحمت
مرسی =))
ramses kabir -
Flight
مه، صبح،غم
بیدار شدم،
بی آنکه کسی مرا صدا بزند
چشمانم نوری نداشت
قلبِ من خانه ی ابر های سیاه شده بود
صبح بود
روشنایی کو
خورشید را بردند
سارقش کیست
شبنم بر گرد گل جوانه میزد
نوری نبود
گل از لطافت مه خشکید
در خودش حبس شد
نالید
اما
تو به من نور دادی
در من آیینه ای نبود
تو مرا دیدی
آینه های در من شکست
ولی بازم
مرا در خرابه های خود دیدی
شمع هایم به خموشی رسید
ولی بازم
نوری ز سوز شمع به من دادی
#دیگه واقعا همش از خودمه هر جایی میخوای بزن