-
این پست پاک شده!
-
آخر یهروز رفتیم دَمش، بش گفتیم: ببخشید، چته؟
گفت: ها؟ چطوری؟ چی؟ با منی؟
گفتیم بابا صاحب حسن در وفا کوش، اینقد خودتو نگیر،
ما خیلی ساله اینجاییم، تو که اولی نیستی، ولی ارزش نداره.
️
-
شب خوش
-
marzyeh78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
یبار با یکی از دوستام که تپله و دائم الرژیمه کتابخونه بودم بعد یه عالمه هله هوله داشتم هی یکی یکی میخوردم اول چیپس بعد کیک و.. بهش تارف میکردم یا نمیخورد یا ی ذررره برمیداشت
اخرش با یه نگاه حسرت باری گف انققققدددد بدم میاد از اینایی که مث گاااو میخورن و چاق نمیشن
مونده بودم خوشحال شم یا ناراحت
️
-
-
یادته اونروز تو راهرو زدی تو گوشم جمشید؟
گفتی بیدار شو از خواب آدم ساده، خبری نیست.