کافــه میـــم♡
-
- یکی میگفت یه آدمی رو دوست داشتم،اولش خیلی خوب بود باهام،کم کم که دوست داشتنم بیشتر شد خودش رو گم کرد،بهش گفتم الانم دوسش داری؟ گفت اونی که گم شد رو دوست دارم و همیشه منتظر میمونم تا دوباره پیداش بشه ولی اونی که الان بهش تبدیل شده کسی نیست که من عاشقش بودم^^
-
- عشقی که توی ۱۵ تا ۱۷ سالگی دچارش میشیم با عشقی که وقتی ۱۸ سالو رد کردیم برامون اتفاق میافته خیلی فرق داره؛
توی سن کم حاضریم صبر کنیم،بی حد و مرز عشق بورزیم،تلاش کنیم،از خود گذشتگی کنیم،چشمامونو روی خودمون ببندیم دنبال طرف بدوییم تا به هر قیمتی که شده کنارمون بمونه
ولی وقتی همین عشق توی بلوغ عقلی برامون اتفاق میافته،صبر میکنیم ولی نه در اون حد که به مغزمون آسیب برسه،عشق میورزیم ولی نه در حدی که طرف ازمون خسته شه،تلاش میکنیم ولی وقتی بدونیم تلاشامون نتیجه داره،از خودگذشتگی میکنیم ولی موقعی که بدونیم طرفمون با لیاقت و با جنبه اس، چشمامونو روی خودمون میبندیم ولی درصورتیکه بدونیم طرفمون حواسش بهمون هست،اونو کنارمون میخوایم ولی تا وقتی که به زندگیمون لطمه ای نخوره و خودمون اذیت نشیم
عشق توی بچگی خیلی قشنگ و خالصه
ولی عشق توی بزرگسالی چون منطق داره باعث پیشرفت و رشد آدما میشه
و این چیزیه که نمیتونیم انکارشکنیم.
- عشقی که توی ۱۵ تا ۱۷ سالگی دچارش میشیم با عشقی که وقتی ۱۸ سالو رد کردیم برامون اتفاق میافته خیلی فرق داره؛
-
مثل بچه فامیل بودی...
اومدی اتاقمو به هم زدی و رفتی:) -
جبران خلیل جبران :
دیشب به خودم گفتم: شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان گذشته نمی آید، از بهاری می آید که فرا میرسد.
گیاه به روزهایى که رفته، نمی اندیشد، به روزهایى می اندیشد که می آید، اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد، چرا ما انسانها باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هر آن چه میخواهیم برسیم
-
چه خوب بود اگر آدم در نهایت اندوه و خشم، چشمهاش را میبست و وقتی میگشود، خود را در کلبهای امن، دور، تنها و آرام مییافت و تا میرفت فکر کند که پیش از این کجا بوده و چقدر اندوه در سینه داشته، نسیم خنکی میوزید و حواسش را از تمام دلواپسیهای جهان پرت میکرد...
چه خوب بود اگر آدم میتوانست هرکجای جهان که کم آورد و دلیلی برای ادامه نیافت، اوضاع و موقعیت و اتفاقات و آدمها را مطابق میل و ارادهی خودش عوض کند و چه خوب میشد اگر عمر اندوه و رنجهای آدمی کوتاه بود... -
خدایا از تو ممنونم برای همه چیز؛ برای نفسی که میکشم و احساسات زلالی که در رگهای من میجوشد و به واسطهی همانهاست که احساس زنده بودن میکنم. به واسطهی همانهاست که دیگران را دوست دارم، که زیباییهای جهانت را میبینم و حتی با کوچکترین جزئیات روشنِ حوالیام عمیقا خوشحال میشوم و قدردانم برای هر اتفاق و پیشامد خوشایندی که میدانم تو برایم خواستهای، که تا تو نخواهی، هیچ احتمالی به مرحلهی یقین نخواهد رسید و هیچ اشتیاقی حریم هیچ قلبی را لبریز نخواهد کرد.
خدایا از تو ممنونم که هستم و میبینم و عزیزانی را دارم که با شادیِ من شادند و با اندوه من، اندوهگین! که موهبتی بالاتر از داشتن همراهانی نیست که برای تو عمیقا ارزش قائلند و تو را تحت هر شرایطی که باشی، دوست دارند، واقعا دوست دارند...
خدایا از تو ممنونم که حواست به من هست و میان اینهمه انسان که جایجای این جهان خاکی و افلاکی، آغوش و مهربانیِ تو را طلب میکنند، مرا هم از یاد نمیبری...
تو بخواه خدای عزیزم؛ برای همهمان تو بخواه و برای همهی آنان که غمگینند و دیوار طاقتشان فرو ریخته و نیازمند دستان سازنده و حمایتگر تواند؛ که اگر تو بخواهی، همه چیز درست میشود،
همه چیز... -
- زمین پر از آدم هایی است که ارزش هم صحبتی ندارند،به نظرت عاقلانه است که ما نظرات همچین آدم هایی را جدی بگیـریم !؟
چـرا اجازه دهیم ک قضاوت هایشان تعیین کند که ما چگونه آدمی باشیم ؟!
- زمین پر از آدم هایی است که ارزش هم صحبتی ندارند،به نظرت عاقلانه است که ما نظرات همچین آدم هایی را جدی بگیـریم !؟
-
برف نگرانم نمیکند
حصارِ یخ رنجم نمیدهد
زیرا پایدارى میکنم
گاهی با شعر
که براى گرم شدن وسیلهى دیگرى نیست ...! -
وقتی از مهم ترین آدم زندگیت میرنجی حتی بگی بخشیدمش، بازم یه چیزی ته دلت میمونه.
کینه نیستا، یه جاییه مثل زخم...
یه چیزی که نمیذاره اوضاع دلت مثل قبل بشه،
هر چقدرم خودتو گول بزنی بگی نه بی فایدس.
یه چیزی این وسط از بین رفته و جاش تا همیشه درد میکنه... -
- گاهینَهآشنادَردرامیفَهمد
نهحَتیصَمیمیتریندوست
گاهیبایدتَنهاییدَردرافَهمید
تَنهاییخَلوتکرد،تَنهاییآرامشد
وَتنهاخُدامیداند
چهمیگُذرددَردِلت...️🩹
- گاهینَهآشنادَردرامیفَهمد
-
- اَگِه۱۰سالِبعدهَمدیگِهرُوبِبینیموَاَزَتبِپُرسَمتُویِ این۱۰سالچیکارکَردی؟
آیادُوستداریبِگی:راستِشیِهخَروارسِریالتَماشا
کَردَم
کُلیبازیرُوتاآخَررَفتَمپِیگیرِهَمِهیِاِستُوریاوَلایوِمِلَتبُودم
اِکسپِلوراینستارُوتَهِشودَراوردَم
فَقَطبادُوستامبرنامهوبیرونرفتم
چندتارابِطِهروشُروعوتَمومکَردمودیگهِکارِ خاصینَکردَم
"یااینکهِتَرجیحمیدیبِگی "
حِسابیبَرایرِسیدنبِهآرِزُوهامکارکَردَم
کُلیکِتابخُوندم
زِندِگیمرُوسَروساموندادَمدُورِدُنیامُسافِرَتکَردم باکُلیآدَمِمُفیدآشِناشُدَموَاَلانَمدارَمپُولدَرمیارَموَ زِندِگیایرُوکِهمیخوامُدارَم
اینمَتنیِهتَلَنگُربودوَاِتِفاقیدیدیش،پاشُووَ تَصمیمیرُوبِگیرکِهیِهآدِممَعمُولیجُرئَتِشرُونَدارِه
بِهسَمتِآرِزُوهاتحَرکَتکُن🤍
- اَگِه۱۰سالِبعدهَمدیگِهرُوبِبینیموَاَزَتبِپُرسَمتُویِ این۱۰سالچیکارکَردی؟
-
من با کسی دعوا میکنم که میخوام تو زندگیم
نگهش دارم،
وگرنه اگه مهم نباشه میذارمش و میرم ... -
از حیرانی و سکوتم غمگین نشو و گمان نبر که میان من و تو چیزی عوض شده، آن گاه که نمیگویم دوستت دارم یعنی دوستترت میدارم.
-نزارقبانی -
- خُلاصِهکِهانقَدرغصِهنَخورید
بالاخرهخوبمیشِه،قشَنگمیشِه،میرِسیم
میبینیم،میخَندیم:)
بِهقولِصائِبتَبریزی:
"آرامِشاستآخرِایناِضطرابها..🤎"
- خُلاصِهکِهانقَدرغصِهنَخورید