کافــه میـــم♡
-
پشت كاجستان، برف.
برف، یك دسته كلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و كمی میل به خواب.
شاخ پیچك و رسیدن، و حیاط.سهراب_سپهری
-
در زندگی لحظاتی پیش میآید که انسان نه کسی را دوست دارد و نه دلش میخواهد که کسی او را دوست داشته باشد. از همهچیز و همهکس حتی از وجود خود بیزار است. مثل اینکه تمام نیروها و رشتههای زندگی را از او بریدهاند، نه میل به کار کردن دارد و نه اشتهای خوردن. دلش میخواهد خاموش و تنها در گوشهای بنشیند و به نقطهی ثابتی خیره شود، یا اینکه صورت اشکآلود خود را در متکا فرو برد و به هیچچیز، حتی غصهاش، نیندیشد.
-
مولا میگه:
در اگر بر تو ببند، مرو صبر کن آنجا
ز پس صبر تو را به سر صدر نشاند
وگر بر تو ببند همه ره ها و گذر ها
ره پنهان بنماید، که کس آن راه نداند. -
چقدر دنیا هیچ است و
ما برای هیچ؛
چه ها که نکردیم -
-
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکنگفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم.. بشنو و باور مکن -
زِ عشقت بند بندِ
این دل "دیوانه"می لرزدخرابم می کنی اما
خرابی با تو می ارزد... -
شکستن دل به شکستن
استخوان دنده می ماند
از بیرون همه چیز روبه راه است
اما هر نفسی که میکشی
دردیست که میکشی... -
از جنگ های بسیاری نجات یافتم
اما در نهایت آهنگی مرا کشت... -
این پست پاک شده!
-
بغضی که مانده در دل من وا نمیشود
حتی برای گریه مهیا نمیشود
بعد از تو جز صراحت این درد آشنا
چیزی نصیب این من تنها نمیشود -
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
آنچه در خواب نرفت چشم منو یاد تو بود -
روزی میرسه که به مشکلات امروزت میخندی و از پنجره تیمارستان به تماشای آسمان زیبا مینشینی.
-
باید که پرید از این قفس
اما چجوری؟ -
سايه ها،
زير درختان، در غروب سبز می گريند.
شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر،
و آسمان،
چون من، غبار آلود دلگیری.
باد، بوي خاکِ بارانخورده می آرد.
سبزه ها در راهگذار شب پريشانند.
آه، اكنون بر كدامين دشت می بارد؟
باغ، حسرتناکِ بارانی ست،
چون دل من
در هوای گريهٔ سيری•
•