هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروز منو خواهرم سر ناهار بودیم
منو اون رو به روی هم مادرم سمت راست
بعد ناهار استانبولی داشتیم
خواهرم گفت چرا به اون ته دیگ دادی به من ندادی؟
مادرم گفت سوخته است
منم گفتم سوخته است میخوری بیا
گفت نههه اون گرفت منم میخوام
بعد مادرم میگه که شاید اون بخواد خودشو بندازه تو چاه توهم باید خودتو بندازی توی چاه؟
بعد من چپ چپ نگاش کردم خواهرمو
بهم میگه چیههه
چرا چشماتو گرد میکنی؟
میگم توهم داری میکنی
خواهرم: توهم داری میکنی
من: توهم داری میکنی
خواهرم : توهم داری میکنی
من:
بعد رفتیم تو اتاق یه ذره تمیز کاری میخواست یه ذره کع نه خیلی مادرم اومد کمک
به خواهرم گفتیم برو بیرون
نرفت
اومد تو اتاق
یهو بی مقدمه گفت
تو اصلا پسر
من : خودت پسری
خواهر : تو پسری چون پسرا تو سن چیز (میخواست بگه بلوغ یادش رفت اسمشو ) وحشی میشن
من: نخیر کی گفته اصلا اره من پسرم میخوام پسر باشم مشکلیه؟
مادرم : بسه شما دوتا نمیخواین بس کنین
من: خودش اول شروع کرد
خواهر : نخیر اون اول به من گفت پسری
من : من دیکه چیزی نمیگم -
۱)۲۰ میلیارد دلار پول داشته باشی و ۶۰ سالت باشه و فقط تا ۷۰ سالگی عمر کنی؟
۲)یا به شغل مورد علاقهات برسی و عادی عادی زندگی کنی؟؟نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده! -
امروز منو خواهرم سر ناهار بودیم
منو اون رو به روی هم مادرم سمت راست
بعد ناهار استانبولی داشتیم
خواهرم گفت چرا به اون ته دیگ دادی به من ندادی؟
مادرم گفت سوخته است
منم گفتم سوخته است میخوری بیا
گفت نههه اون گرفت منم میخوام
بعد مادرم میگه که شاید اون بخواد خودشو بندازه تو چاه توهم باید خودتو بندازی توی چاه؟
بعد من چپ چپ نگاش کردم خواهرمو
بهم میگه چیههه
چرا چشماتو گرد میکنی؟
میگم توهم داری میکنی
خواهرم: توهم داری میکنی
من: توهم داری میکنی
خواهرم : توهم داری میکنی
من:
بعد رفتیم تو اتاق یه ذره تمیز کاری میخواست یه ذره کع نه خیلی مادرم اومد کمک
به خواهرم گفتیم برو بیرون
نرفت
اومد تو اتاق
یهو بی مقدمه گفت
تو اصلا پسر
من : خودت پسری
خواهر : تو پسری چون پسرا تو سن چیز (میخواست بگه بلوغ یادش رفت اسمشو ) وحشی میشن
من: نخیر کی گفته اصلا اره من پسرم میخوام پسر باشم مشکلیه؟
مادرم : بسه شما دوتا نمیخواین بس کنین
من: خودش اول شروع کرد
خواهر : نخیر اون اول به من گفت پسری
من : من دیکه چیزی نمیگمنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam احتمالا تو خونه به تو بیشتر از اون توجه میشه
میخواد با این کاراش توجه بقیه رو به خودش جلب کنه -
امروز منو خواهرم سر ناهار بودیم
منو اون رو به روی هم مادرم سمت راست
بعد ناهار استانبولی داشتیم
خواهرم گفت چرا به اون ته دیگ دادی به من ندادی؟
مادرم گفت سوخته است
منم گفتم سوخته است میخوری بیا
گفت نههه اون گرفت منم میخوام
بعد مادرم میگه که شاید اون بخواد خودشو بندازه تو چاه توهم باید خودتو بندازی توی چاه؟
بعد من چپ چپ نگاش کردم خواهرمو
بهم میگه چیههه
چرا چشماتو گرد میکنی؟
میگم توهم داری میکنی
خواهرم: توهم داری میکنی
من: توهم داری میکنی
خواهرم : توهم داری میکنی
من:
بعد رفتیم تو اتاق یه ذره تمیز کاری میخواست یه ذره کع نه خیلی مادرم اومد کمک
به خواهرم گفتیم برو بیرون
نرفت
اومد تو اتاق
یهو بی مقدمه گفت
تو اصلا پسر
من : خودت پسری
خواهر : تو پسری چون پسرا تو سن چیز (میخواست بگه بلوغ یادش رفت اسمشو ) وحشی میشن
من: نخیر کی گفته اصلا اره من پسرم میخوام پسر باشم مشکلیه؟
مادرم : بسه شما دوتا نمیخواین بس کنین
من: خودش اول شروع کرد
خواهر : نخیر اون اول به من گفت پسری
من : من دیکه چیزی نمیگمنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امروز منو خواهرم سر ناهار بودیم
منو اون رو به روی هم مادرم سمت راست
بعد ناهار استانبولی داشتیم
خواهرم گفت چرا به اون ته دیگ دادی به من ندادی؟
مادرم گفت سوخته است
منم گفتم سوخته است میخوری بیا
گفت نههه اون گرفت منم میخوام
بعد مادرم میگه که شاید اون بخواد خودشو بندازه تو چاه توهم باید خودتو بندازی توی چاه؟
بعد من چپ چپ نگاش کردم خواهرمو
بهم میگه چیههه
چرا چشماتو گرد میکنی؟
میگم توهم داری میکنی
خواهرم: توهم داری میکنی
من: توهم داری میکنی
خواهرم : توهم داری میکنی
من:
بعد رفتیم تو اتاق یه ذره تمیز کاری میخواست یه ذره کع نه خیلی مادرم اومد کمک
به خواهرم گفتیم برو بیرون
نرفت
اومد تو اتاق
یهو بی مقدمه گفت
تو اصلا پسر
من : خودت پسری
خواهر : تو پسری چون پسرا تو سن چیز (میخواست بگه بلوغ یادش رفت اسمشو ) وحشی میشن
من: نخیر کی گفته اصلا اره من پسرم میخوام پسر باشم مشکلیه؟
مادرم : بسه شما دوتا نمیخواین بس کنین
من: خودش اول شروع کرد
خواهر : نخیر اون اول به من گفت پسری
من : من دیکه چیزی نمیگمحالا ۱۰ دقیقه بعد
خواهرم میگه: اگر من پسرم پس چرا جوراب شلواری میپوشم؟
من: نمیدونستی پسراهم جوراب شلواری میپوشن تازه الان رژ لب میزنن ابرو بر میدارن
مادر: اون از کجا بدونه ابرو برداشتن چیه؟
خواهر : ببین مامان باز خودش دارع شروع میکنه
مادر : راست میگه اونکه چیزی نگفت چرا تو شروع میکنی؟
من : من دارم شروع میکنم ؟خودش گفت که اگر پسره جوراب شلواری نمیپوشه
مادر : فاطمه بس کن دیگه
خواهر : عههه تو پسری مامان اون به من میگه پسرم
من : خودت اول گفتی
خواهر : تو اصلا باید پسر به دنیا میومدی
من : تو میدونستی تا ۷ ماهگی تعیین جنسیتت پسر بود؟ اونی که باید پسر به دنیا میومد تو بودی نه من من از همون اولش دختر بودم
خواهر :زد زیر گریع
مامااآن اون به من میگه پسر
حالا من دارم از خنده غش میکنم
مادر : ریحانه ولش کن دیگه تومثلا بزرگتریا؟
از اونجایی که امروز زیادی قاطی کرده بودم:
مامان یعنی چی؟ همش من کوتاه بیام چوت بزرگترم دیگه نمیخوام کوتاه بیام اندفعه میخوام جوابشو بدم
به دقیقا نکشیده خواهر اومد تو :
بیشعور عوضی اشغال خودت پسری
من دیگه به احترام مادرم چیزی نگفتم
الان اومده میگه
قول میدم دختر خوبی باشم باهام دوست شو -
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کم کم باید به فکر تاسیس یه مرکز مشاوره باشم
-
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با تیکه آخر حرفت کاملا موافقم چرا یکی چون که بزرگتره باید کوتاه بیاد
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آمدم تا با امدنم فضای تو دلی را گلباران کنم
-
Gharibe Gomnam احتمالا تو خونه به تو بیشتر از اون توجه میشه
میخواد با این کاراش توجه بقیه رو به خودش جلب کنهنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Elham650
اتفاقا برعکس
چون همش دعوا میشم و این حرف خودشم هست : میگه که اگر مامانی یه نی نی بیاره اون هرکاری کرد همه تقصیرا میفته گردن من؟
بهش میگم نگران نباش بازم میفته گردن من با فرق اینکه الان یکی هستی اون موقع دوتا میشین
یا مثلا وقتی بهش میگم فاطمه نکن اون لیوان اب بیفته مامانی دعوات میکنه
میگه نه تو میخواستی بهم بدی
چون همه تقصیرا میفته گردن تو
یعنی اینو میگه منو بچزونه
اگر اون ۱۰۰ تا بد حرف بزنه باهام من حق ندارم چیزی بگم اگر مثلا عصبانی بشم بگم عههه
پدرم میگه ریحانه؟ تو بزرگتری مثلا چرا داد میزنی؟ خواهرته مثلا
حالا اون اومده به من میگه
ما رفتیم دریا بابا کمکم کرد شنا کنم یه دختره تهرانی بود از تو کوچیکتر بود داشت شنا میکرد تو اصلا شجاع نیستی ترسویی
بابامم میگه اره دیگه ترسید شنا نکرد ابجیت ترسوعه
مامانمم در طرفداری پدرم... -
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این عجیبه
بیاد قطعا خودم خفش میکنم -
اصلا پیشنهادتون چیه که از دعواهای خواهر برادریمون بگیم یه تاپیک بزنم با این عنوان؟
Gharibe Gomnam
نخیر کاملا مخالفممم -
@Elham650
اتفاقا برعکس
چون همش دعوا میشم و این حرف خودشم هست : میگه که اگر مامانی یه نی نی بیاره اون هرکاری کرد همه تقصیرا میفته گردن من؟
بهش میگم نگران نباش بازم میفته گردن من با فرق اینکه الان یکی هستی اون موقع دوتا میشین
یا مثلا وقتی بهش میگم فاطمه نکن اون لیوان اب بیفته مامانی دعوات میکنه
میگه نه تو میخواستی بهم بدی
چون همه تقصیرا میفته گردن تو
یعنی اینو میگه منو بچزونه
اگر اون ۱۰۰ تا بد حرف بزنه باهام من حق ندارم چیزی بگم اگر مثلا عصبانی بشم بگم عههه
پدرم میگه ریحانه؟ تو بزرگتری مثلا چرا داد میزنی؟ خواهرته مثلا
حالا اون اومده به من میگه
ما رفتیم دریا بابا کمکم کرد شنا کنم یه دختره تهرانی بود از تو کوچیکتر بود داشت شنا میکرد تو اصلا شجاع نیستی ترسویی
بابامم میگه اره دیگه ترسید شنا نکرد ابجیت ترسوعه
مامانمم در طرفداری پدرم...فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Elham650
اتفاقا برعکس
چون همش دعوا میشم و این حرف خودشم هست : میگه که اگر مامانی یه نی نی بیاره اون هرکاری کرد همه تقصیرا میفته گردن من؟
بهش میگم نگران نباش بازم میفته گردن من با فرق اینکه الان یکی هستی اون موقع دوتا میشین
یا مثلا وقتی بهش میگم فاطمه نکن اون لیوان اب بیفته مامانی دعوات میکنه
میگه نه تو میخواستی بهم بدی
چون همه تقصیرا میفته گردن تو
یعنی اینو میگه منو بچزونه
اگر اون ۱۰۰ تا بد حرف بزنه باهام من حق ندارم چیزی بگم اگر مثلا عصبانی بشم بگم عههه
پدرم میگه ریحانه؟ تو بزرگتری مثلا چرا داد میزنی؟ خواهرته مثلا
حالا اون اومده به من میگه
ما رفتیم دریا بابا کمکم کرد شنا کنم یه دختره تهرانی بود از تو کوچیکتر بود داشت شنا میکرد تو اصلا شجاع نیستی ترسویی
بابامم میگه اره دیگه ترسید شنا نکرد ابجیت ترسوعه
مامانمم در طرفداری پدرم...تو عم بساطی داریا
نکنه داداش منم همینقدر در حال اذیت شدن باشه بنده خدا
-
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Elham650
فقط داستان اینجاست که درهمه صورت وقتی ناراحته یا گریه میکنه من هواشو دارم
وقتی ام من ناراحتم میاد میگه ابجی؟ چرا ناراحتی؟
خودش میدونه هواشو دارم ولی کرم داره دیگه بازم -
Gharibe Gomnam
نخیر کاملا مخالفمممنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@soniaaa
چرااآآ -
@soniaaa
چرااآآGharibe Gomnam
من ندارم چی پس؟ -
Gharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Elham650
اتفاقا برعکس
چون همش دعوا میشم و این حرف خودشم هست : میگه که اگر مامانی یه نی نی بیاره اون هرکاری کرد همه تقصیرا میفته گردن من؟
بهش میگم نگران نباش بازم میفته گردن من با فرق اینکه الان یکی هستی اون موقع دوتا میشین
یا مثلا وقتی بهش میگم فاطمه نکن اون لیوان اب بیفته مامانی دعوات میکنه
میگه نه تو میخواستی بهم بدی
چون همه تقصیرا میفته گردن تو
یعنی اینو میگه منو بچزونه
اگر اون ۱۰۰ تا بد حرف بزنه باهام من حق ندارم چیزی بگم اگر مثلا عصبانی بشم بگم عههه
پدرم میگه ریحانه؟ تو بزرگتری مثلا چرا داد میزنی؟ خواهرته مثلا
حالا اون اومده به من میگه
ما رفتیم دریا بابا کمکم کرد شنا کنم یه دختره تهرانی بود از تو کوچیکتر بود داشت شنا میکرد تو اصلا شجاع نیستی ترسویی
بابامم میگه اره دیگه ترسید شنا نکرد ابجیت ترسوعه
مامانمم در طرفداری پدرم...تو عم بساطی داریا
نکنه داداش منم همینقدر در حال اذیت شدن باشه بنده خدا
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Ariana-Ariana
-
Gharibe Gomnam
من ندارم چی پس؟نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@soniaaa
هیچی -
@Elham650
فقط داستان اینجاست که درهمه صورت وقتی ناراحته یا گریه میکنه من هواشو دارم
وقتی ام من ناراحتم میاد میگه ابجی؟ چرا ناراحتی؟
خودش میدونه هواشو دارم ولی کرم داره دیگه بازمنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam چه بگویم
-
@Ariana-Ariana
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهGharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Ariana-Ariana
ببین میدونم این حرف و شاید بیشتریا بهت بزنن ولی بزرگ بشید درست میشه من داداشمم بچه بودیم اینجوری بود حالا که بزرگتر شدیم خیلی بهتر شده
-
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باید تحمل کنی دختر احتمالا تا آخر عمرت
-
Gharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Ariana-Ariana
ببین میدونم این حرف و شاید بیشتریا بهت بزنن ولی بزرگ بشید درست میشه من داداشمم بچه بودیم اینجوری بود حالا که بزرگتر شدیم خیلی بهتر شده
نوشتهشده در ۱۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Ariana-Ariana آره واسه ما هم بهتر شده
صبر باید