هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@razie_ همین اوایل خرداد گفتم بعد نهایی ها میام گفت ایشالا بترکونی و فلان منتظرم با خبرای خوب بیای....قضیه برعکس شد حالا من منتظرم
Zahra2020
من که ازش اصلا خبری ندارم یعنی جز اینجا، جایی باهاش در ارتباط نیستم ولی انشاءالله بعد کنکور شاید بیاد.
-
Blue28
یَک گام سختیه که نمیدونی =)))
حالا من مرسی رو از اول زیاد استفاده نمیکردم. ولی این اوکی لامصب ولم نمیکنه =))))))))))))نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny وای من بابام بشدتتتتتتتتتت بدش میگیم اوکییی
یمدت دعوا بود خونمون در این حد -
Blue28 من حتی ی بار هم نرفتم ....ولی مشهد هر سال ....اصن نمیدونم چه شکلیه اونجا ...فقط تو خواب شاید برم
...
-
Blue28 من حتی ی بار هم نرفتم ....ولی مشهد هر سال ....اصن نمیدونم چه شکلیه اونجا ...فقط تو خواب شاید برم
...
-
Blue28 ایشالا میریم
️
-
@danial-hosseiny وای من بابام بشدتتتتتتتتتت بدش میگیم اوکییی
یمدت دعوا بود خونمون در این حدنوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBlue28
منم بابام روی کلمهٔ چای تأکید داره که نگید چایی چون غلطه
ولی خب دعوا نیست. اون میگه ما میپذیریم. -
خیلی بده ک وقتی میدونی قبول نمیشی بری حرم من پارسال هیچ تلاشی نکردم خب انتظار هم نداشتم معجزه بشه اصن با خجالتی تمام رفتم زیارت خب بگم چی ؟ تلاش نکردم تو بیا بهمون نتیجه بده ...ولی امسال اصن فک کنم با روحیه خوب میرم ....امیدوارم حس پارسالم رو کسی تجربه نکنه
-
Blue28
منم بابام روی کلمهٔ چای تأکید داره که نگید چایی چون غلطه
ولی خب دعوا نیست. اون میگه ما میپذیریم.نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
عالی
آخه ما ناخودآگاه میگفتیم اوکی بعد پدر هم ناخودآگاه خشم میگرفت -
نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط S.daniyal hosseiny انجام شده
ولی من واقعا توی جمعای دوستانهٔ دانشگاه خیلی وقتا متوجه نمیشم بچهها چی میگن. (یا اصلا چرا اینجوری میگن =))) )
مثلا میگن بیاین گاسیپ کنیم.
طرف هنوز موو آن نکرده.
شرایط استیبلی ندارم.
سیریسلی؟
قشنگ وسط بحث و حرفا بحثو قطع میکنم یا توضیح میخوام که اینی که گفتی یعنی چی، یا همونجا معادلشو میگم. واقعا دیگه از یه جایی به بعد ناخودآگاه شده این بحث -
ولی من واقعا توی جمعای دوستانهٔ دانشگاه خیلی وقتا متوجه نمیشم بچهها چی میگن. (یا اصلا چرا اینجوری میگن =))) )
مثلا میگن بیاین گاسیپ کنیم.
طرف هنوز موو آن نکرده.
شرایط استیبلی ندارم.
سیریسلی؟
قشنگ وسط بحث و حرفا بحثو قطع میکنم یا توضیح میخوام که اینی که گفتی یعنی چی، یا همونجا معادلشو میگم. واقعا دیگه از یه جایی به بعد ناخودآگاه شده این بحثنوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny وای منم همینم=/
اصلن با یکی از دوستام حرف زدنی واقعن نمیفهمم چی میگه مجبورم ایموجی خنده بفرستم همینطوری -
خیلی بده ک وقتی میدونی قبول نمیشی بری حرم من پارسال هیچ تلاشی نکردم خب انتظار هم نداشتم معجزه بشه اصن با خجالتی تمام رفتم زیارت خب بگم چی ؟ تلاش نکردم تو بیا بهمون نتیجه بده ...ولی امسال اصن فک کنم با روحیه خوب میرم ....امیدوارم حس پارسالم رو کسی تجربه نکنه
Zahra2020 من تلاشمم کردم بعد رفتم، نشنید
-
Blue28
منم بابام روی کلمهٔ چای تأکید داره که نگید چایی چون غلطه
ولی خب دعوا نیست. اون میگه ما میپذیریم.نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny یچیزم بگم این ربطی نداره ولی یادم افتاد یهو
یبارم من تو خونمون دعوا راه انداختم چون کفتم ترشی تنده نه ترش،مامان بابام میگفتن نخیر ترشه تو فلانی تو بهمانی=/ -
@danial-hosseiny یچیزم بگم این ربطی نداره ولی یادم افتاد یهو
یبارم من تو خونمون دعوا راه انداختم چون کفتم ترشی تنده نه ترش،مامان بابام میگفتن نخیر ترشه تو فلانی تو بهمانی=/نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهBlue28
دعواهای جالبی دارین
البته همه دارن -
Blue28
دعواهای جالبی دارین
البته همه دارننوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
اهم اهم حالا اینا چیز خاصی نبود دعواهارو نگفتم -
@_Mahdieh تا لحظه آخر تلاش کردی؟... ب فال نیک بگیر ....حتما حکمتی داشته ...ایشالا بهترینا واست اتفاق بیفته
-
نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مثلا یه بار مامانم گفت فلان چیز تُرُشه.
منم گفتم تُرْش. میدونستین تُرْش درسته و ما توی اصطلاح شهرمون میگیم تُرُش و اشتباه میگیم؟
بعد شروع کرد دعوا کردن که تو داری برای من قیافه میگیری و تو خوبی و اینا =)))))) -
@_Mahdieh تا لحظه آخر تلاش کردی؟... ب فال نیک بگیر ....حتما حکمتی داشته ...ایشالا بهترینا واست اتفاق بیفته
Zahra2020 آره، حتی شب کنکورم تا ۹،۱۰ نشستم یه چیزایی خوندم. چی بگم. قهرم با خدا فعلن که
-
مثلا یه بار مامانم گفت فلان چیز تُرُشه.
منم گفتم تُرْش. میدونستین تُرْش درسته و ما توی اصطلاح شهرمون میگیم تُرُش و اشتباه میگیم؟
بعد شروع کرد دعوا کردن که تو داری برای من قیافه میگیری و تو خوبی و اینا =))))))نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@danial-hosseiny
فکر میکردم تنهام -
-
نوشتهشده در ۳ تیر ۱۴۰۳، ۱۸:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@_Mahdieh
راستش قهر بودن یا نبودنت به خودت و عقایدت مربوطه... ولی خب این نکته همیشه مهمه که تو حتی خودتم نمیدونی چی برات درسته و چی غلط.
و این رو به عجیبترین شکل ممکن زمان بهت نشون میده.