Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. کتابخانه رنگی
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

کتابخانه رنگی

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
415 دیدگاه‌ها 99 کاربران 18.6k بازدیدها 100 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • بهارهب بهاره

    0_1520749691852_Ne54ss.jpg

    کسی به سرگردان می گوید: گاهی مردم به آنچه در فیلم ها میبینند عادت می کنند و داستان حقیقی را از یاد میبرند. فیلم '' ده فرمان '' را یادت هست?

    • البته . موسا _ چارلتون هستون_ عصایش را بالا میبرد , آب می شکافد و بنی اسرائیل می توانند از دریای سرخ بگذرند.
    • در کتاب مقدس داستان این طور نیست. در آن جا خدا به موسا فرمان می دهد: به فرزندان اسرائیل بگو حرکت کنند. و تنها پس از آن است که مردم شروع به پیشروی میکنند و موسا عصایش را بالا می برد و آب می شکافد.
      چون فقط شهامت پیمودن راه می تواند راه را وادار کند که آشکار بشود.

    کتاب مکتوب از  پائولوکوئلیو... خوشگله… پیشنهاد میکنم بخونید

    VictorKekeV آفلاین
    VictorKekeV آفلاین
    VictorKeke
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط VictorKeke انجام شده
    #201

    بهاره
    پائولو کوئلو نگو که دشمن خیلی هاست 😂😂😂
    یجا خوندم کتاب کیمیاگرش رو یکی مثل "استااااااااد" رائفی پور فضا نوردی کرده بود یک تفسیری براش نوشته بود تا سه روز خوراک خنده و "افسوسم" فراهم بود.

    Be a human
    Then Die
    انسان باش، و سپس بمیر!

    M F 2 پاسخ آخرین پاسخ
    4
    • VictorKekeV VictorKeke

      بهاره
      پائولو کوئلو نگو که دشمن خیلی هاست 😂😂😂
      یجا خوندم کتاب کیمیاگرش رو یکی مثل "استااااااااد" رائفی پور فضا نوردی کرده بود یک تفسیری براش نوشته بود تا سه روز خوراک خنده و "افسوسم" فراهم بود.

      M آفلاین
      M آفلاین
      mohadeseh.m.m
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #202

      VictorKeke ☹ ☹

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      2
      • Z آفلاین
        Z آفلاین
        Zahra M
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Zahra M انجام شده
        #203

        متن جایگزین

        • «در یکی از فرعی ‌های تنگِ منطقه شیکِ ‌هاراجوکوِ توکیو از کنار دختر صددرصد ایده‌الم رد می‌شوم. راستش را بخواهید، آن‌قدر‌ها خوشگل نیست. هیچ ویژگی خاصی ندارد. لباس‌هایش ابداً استثنائی نیستند. از خواب بیدار شده و مو‌های پشت سرش تاخورده است. جوان هم نیست. با این وجود از پنجاه یاردی می‌تونم بفهمم: او دختر صددرصد ایده‌ال من است. لحظه‌ای که می‌بینمش، قلبم از سینه‌ام بیرون می‌زند و د‌هانم مانند چوب خشک است. تیپ محبوب خود شما می‌تواند دختری باشد که قوزک پا‌هایش، ظریف است یا چشمانش درشت و یا انگشتانش کشیده است. یا این‌که بی‌جهت مجذوب دختری می‌شوید که وقتش را سر غذا تلف می‌کند. تیپ بعضی دختر‌ها هم با سلیقه من جور درمی‌آید. گاهی توی رستوران به خودم می‌آیم و می‌بینم خیره دختری شد‌ه‌ام که پشت میز بغلی نشسته چون شکل بینی‌اش را دوست دارم.
        • اما هیچکس نمی‌تواند بگوید دختر صددرصد ایده‌الش کاملاً عین تیپی درمی‌آید که از قبل در تصوراتش داشته. با این‌که من به بینی توجه خاصی دارم اما شکل بینی این دختر یادم نمی‌آید. حتی نمی‌دانم بینی داشت یا نه. تنها چیزی که با اطمینان یادم می‌آید این است که زیبایی خاصی نداشت. عجیب است. به یکی می‌گویم:دیروز توی خیابان از کنار دختر صددرصد ایده‌آلم رد شدم.
        • می‌پرسد: جدی؟ خوشگل بود؟
        • «نمی‌شه گفت.»
        • «پس تیپ محبوبت بوده.»
        • «نمی‌دونم، اصلاً هیچی درباره اش یادم نیست. نه شکل چشاش نه...»
        • ...
        • حوصله‌اش سررفته. می‌گوید: «خوب بهرحال، چیکار کردی؟ رفتی با‌هاش حرف زدی؟ دنبالش راه افتادی؟»
        • «نه. فقط تو خیابون از کنارش رد شدم.»
        • اون داره از شرق به طرف غرب می‌ره و من از غرب به طرف شرق. صبح واقعاً زیبای آوریل است.کاش می‌توانستم با‌هاش حرف بزنم. نیم ساعت کفایت می‌کرد. فقط می‌خواستم از خودش بگوید. من هم از خودم می‌گفتم. خیلی دوست داشتم پیچیدگی‌‌های تقدیرمان را برایش توضیح بدهم که صبح‌گاه زیبای آوریل ۱۹۸۱ به گذشتن ما از کنار هم در یکی ازخیابان‌‌های فرعی ‌هاراجوکو منجر شده است. درست مانند ساعتی قدیمی‌که به هنگام برقراری صلح جهانی ساخته شد، برخورد ما باید مملو از مکتومات مهیج باشد.
        • می‌توانستیم بعد از پیاده روی، جائی نا‌هار بخوریم. شاید به تماشای یکی از فیلم‌های وودی آلن می‌رفتیم، در بار هتلی کوکتیل می‌نوشیدیم...شانس بهم روکرده است. حالا فاصله مان از پانزده یارد کمتر شده است. چه‌طوری بهش نزدیک شوم؟ چه بگویم؟
        • «صبح بخیر دخترخانوم، فکر می‌کنین بتونین نیم ساعت از وقتتون رو صرف یه مکالمه کوتاه بکنین؟»
        • مسخره است. شبیه دلال‌‌های بیمه می‌شوم. «ببخشید، می‌دونین این دوروبرا خشکشویی شبانه روزی پیدا می‌شه یا نه؟»
        • نه این هم مسخره است. هیچ رخت چرکی هم همراهم نیست. به خرجش نمی‌رود.
        • شاید اگر حقیقت محض را بگویم کارسازتر باشد. «صبح بخیر، شما دختر صددرصدایده‌ال من هستید.» نه باورش نمی‌شود. اگر هم باور کند، شاید دلش نخواهد با من حرف بزند...»

        %(#ff0000)[دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل]🥀
        %(#a85e5e)[نویسنده: هاروکی موراکامی]
        %(#a85e5e)[مترجم: محمود مرادی]

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        6
        • VictorKekeV VictorKeke

          بهاره
          پائولو کوئلو نگو که دشمن خیلی هاست 😂😂😂
          یجا خوندم کتاب کیمیاگرش رو یکی مثل "استااااااااد" رائفی پور فضا نوردی کرده بود یک تفسیری براش نوشته بود تا سه روز خوراک خنده و "افسوسم" فراهم بود.

          F آفلاین
          F آفلاین
          faezehh.rr
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #204

          VictorKeke در کتابخانه رنگی گفته است:

          بهاره
          پائولو کوئلو نگو که دشمن خیلی هاست 😂😂😂
          یجا خوندم کتاب کیمیاگرش رو یکی مثل "استااااااااد" رائفی پور فضا نوردی کرده بود یک تفسیری براش نوشته بود تا سه روز خوراک خنده و "افسوسم" فراهم بود.

          😂 😂 😂 😂 😂 😂 وای 🤣 🤣 🤣

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          3
          • B آفلاین
            B آفلاین
            Brilliant
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #205

            از دست دادن شاید گاهی نوع به دست آوردن باشد
            تکیه کتاب از نورثنگرابی

            ♥یا رفیق من لا رفیق له♥

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            3
            • M آفلاین
              M آفلاین
              mahoor
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #206

              مهمترین چیز در زندگی چیست؟
              اگر این سوال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت: "غذا"
              اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد می میرد، خواهد گفت: "گرما"
              و اگر از آدمی تک و تنها همین سوال را بکنیم، لابد خواهد گفت: "مصاحبت آدمها"
              ولی هنگامی که این نیاز های اولیه برآورده شد، آیا چیزی می ماند که انسان بدان نیازمند باشد؟!!
              فیلسوفان می گویند، بلی!
              و آن این است که بدانیم که ما کیستیم و در اینجا چه می کنیم؟

              دنیای سوفی/یوستین گردر

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              3
              • M آفلاین
                M آفلاین
                mahoor
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #207

                وظیفه ى پزشک این نیست که مرگ را به تاخیر بیندازد یا بیماران را به زندگى سابق شان برگرداند.
                بلکه ما باید بیمار و خانواده اش را که زندگى شان از هم پاشیده است، در آغوش بگیریم و کارى کنیم تا آن ها بتوانند دوباره بلند شوند و بایستند و به زندگى خودشان معنا بدهند.

                آن هنگام که نفس هوا می شود/پال کالانیتی(نویسنده هندی-امریکایی)
                +کتاب قشنگیه!ولی غمناکه...
                زندگی یک جراح مغز و اعصاب که سرطان میگیرد...

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                3
                • A آفلاین
                  A آفلاین
                  alisoltany
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #208

                  او کفش هایش را پیدا کرد،و انها را پوشید،اما هرچه کرد نتوانست دوست افسرده اش را برای حرکت متقاعد کند،و به تنهایی راه افتاد،بر روی دیوار نوشت:
                  «به استقبال نابودی میروید اگر تغییر نکنید»
                  وارد دنیای پرپیچ و خم شد و باخود گفت،دیر اقدام کردن بهتر از هرگز اقدام نکردن است...تنها و تنها، در راه و باهر قدم نزدیک شدن به هدف دلش برای دوستش میسوخت، اما نظرش عوض شد ، به اندازه ی کافی برایش علائم گذاشته بود و تلاش خودرا برای تغییر نظر او کرده بود،او باید خودش تصمیم به تغییر میگرفت...

                  قسمت هایی از کتاب«چه کسی پنیر مرا برداشته است»

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  6
                  • N آفلاین
                    N آفلاین
                    NEGAARINN
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط NEGAARINN انجام شده
                    #209

                    وقتی من گوشه های برگه های کتابی رو دولا نمیکنم و هیچ اثری از های لایتر تو هیچکدوم از صفحاتش نیست یعنی یا اون کتاب اونقدر به نظرم حوصله سربر و بدونِ هیچ جذابتی بوده که نمیخواستم چیزیشو نگهدارم تو ذهنم یا اونقدر بکر بوده و تک تک خطوطش پراز رمزو راز بوده که باید گوشه ی تمامِ صفحه ها دولا و تمامِ خطهاش های لایت میشده و این کتاب از همون دسته ی دومه
                    نمیدونم باید چه طوری کلمات رو کنار هم چید تا بشه این کتاب رو توصیف کرد
                    این کتاب رو باید باید باید باید خوند
                    قلمِ این بشر فوق العاده ترین چیزیه که تابه حال توی دنیایِ نویسندگی دیدم

                    " یکی از دردسرهای عشق این است که دست کم برای مدتی این خطر را دارد که به طور جدی خوشبختمان کند "

                    0_1523210405470_photo_۲۰۱۸-۰۴-۰۴_۰۸-۴۷-۳۰.jpg

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    5
                    • RainR آفلاین
                      RainR آفلاین
                      Rain
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #210

                      %(#f5480a)[apple and rain ]

                      %(#ff0000)[او ]هم چشم‌هایش را می‌بندد و به من فکر می‌کند؟

                      %(#ff0000)[ او] هم چشم‌هایش را می‌بندد و لبخند می‌زند؟

                      %(#ff0000)[#سارا_کروسان]

                      ☁بــاران☔

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      5
                      • F fatemeh007

                        کتاب کی پنیرمنو جابه جاکرد بذارید خیلی خوبه به دردکنکورم میخوره😆

                        chakameC آفلاین
                        chakameC آفلاین
                        chakame
                        دانش آموزان آلاء
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #211
                        این پست پاک شده!
                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        0
                        • _MILAD__ آفلاین
                          _MILAD__ آفلاین
                          _MILAD_
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #212

                          نگاه کردم به چشمانش. دنبال رد آشنایی بودم. همیشه اولین‌بار اگر به چشمی نگاه کردی و توانستی در دریاچه‌ی نورش شنا بکنی، می‌توانی کنار آن آدم بمانی، اگر نه که چه بهتر هرچه زودتر، راهی بشوی.
                          ‌‌‌
                          🍊 خاما
                          🍊 #یوسف_علیخانی

                          من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          6
                          • _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD_
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #213

                            حرف نزدن، دلهره ای بود
                            وحرف زدن و درست فهمیده نشدن,

                            دلهره ای دیگر...!

                            🍊 #رومن_رولان
                            📙 ژان کریستف

                            من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            6
                            • _MILAD__ آفلاین
                              _MILAD__ آفلاین
                              _MILAD_
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #214

                              می‌توانی روی خاطره ها سرپوش بگذاری، یا چه می‌دانم، سرکوب‌شان کنی .
                              ولی نمی‌توانی تاریخی را که این خاطرات را شکل داده پاک کنی. هر چی باشد، این یادت بماند : تاریخ را نه می‌شود پاک کرد نه عوض.
                              مثل این است که بخواهی خودت را نابود کنی !

                              🍊 #هاروکی_موراکامی
                              📙سوکورو تازاکی بی رنگ و سال‌های زیارتش

                              من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              5
                              • _MILAD__ آفلاین
                                _MILAD__ آفلاین
                                _MILAD_
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #215

                                طریق درست عشق ورزیدن همین بود :
                                بی هراس، بی حد و مرز، بی اندیشه‌ی فردا
                                و سپس بی پشیمانی ...
                                #جولین_بارنز
                                📙 هیاهوی زمان

                                من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                7
                                • M.anM آفلاین
                                  M.anM آفلاین
                                  M.an
                                  مدیر
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #216

                                  0_1533813202632_IMG_20180809_153614.jpg

                                  ﻫﺮﻛﺲ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ آنچه ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺍﻭ ﻫﻤﮕﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ﻭ ﺍﺭﺝ ﻣﻴﺪﻫﺪ.
                                  کسی ﻛﻪ سطحی ﺍﺳﺖ ﭼﻴﺰﻫﺎی سطحی ﺭﺍ ﻣﻴﭙﺴﻨﺪﺩ، کسی ﻛﻪ ﻋﺎمی ﺍﺳﺖ ﭼﻴﺰﻫﺎی ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﺭﺍ، کسیﻛﻪ آﺷﻔﺘﻪ ﻓﻜﺮ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻣﻐﺸﻮﺵ ﺭﺍ، کسی ﻛﻪ ﺍﺑﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﻬﻤﻼﺕ ﺭﺍ. و ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻴﺰ، آثار ﻭ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻴﭙﺴﻨﺪﺩ ﻛﻪ ﻛﺎﻣﻼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ.

                                  #در_باب_حکمت_زندگی
                                  #آرتور_شوپنهاور

                                  دانش-آموزان-آلاء

                                  چیزی که عاشقش هستی رو پیدا کن و بذار بکشتت.

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  4
                                  • moM آفلاین
                                    moM آفلاین
                                    mo
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #217

                                    دلم می‌خواهد زندگی‌ام را مانند بسته‌ای در دست کس دیگری بگذارم و بگویم: بیا، برای من دیگر بس است، حالا تو فکرش را بکن.
                                    اما ممکن نیست.
                                    با دست خودمان، زندگی را برای خود خراب کرده‌ایم. هر روز صبح که بیدار می‌شویم سنگینی این زندگی لعنتی روی ما وجود دارد و باز باید فکر کرد...

                                    #آلبا_دسس_پدس
                                    از کتاب #دیر_یا_زود

                                    بعضیا انقدخوبن کـ اگـه کنار خودم نگهـشون دارم بهشون ظلم کردم

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    3
                                    • moM آفلاین
                                      moM آفلاین
                                      mo
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #218

                                      دوست داشتن یک نفر، مثل نقل مکان کردن به یه خونه ست. اولش عاشق همه ی چیزهایی میشی که برات تازگی دارن. هر روز صبح از اینکه می بینی این همه چیز بهت تعلق داره حیرانی. بعد به مرور زمان دیوارها فرسوده می شن. چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده می شن و می فهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست؛ بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه. تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد می گیری. یاد می گیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده، کلید توی قفل گیر نکنه، یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه. اینا رازهای کوچیکی هستن که خونه رو مال آدم می کنن.

                                      #فردریک_بکمن
                                      کتاب #مردی_به_نام_اوه (اُوه)

                                      بعضیا انقدخوبن کـ اگـه کنار خودم نگهـشون دارم بهشون ظلم کردم

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      4
                                      • M.anM آفلاین
                                        M.anM آفلاین
                                        M.an
                                        مدیر
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #219

                                        بالاخره یک نفر باید گردن سرنوشت را بشکند.
                                        اگر هر از گاهی یک نفر، به سرنوشت دهن کجی نمی کرد، انسان، هنوز روی شاخه های درخت ها زندگی می کرد.

                                        شرق بهشت
                                        #جان_اشتاین_بک

                                        پ ن : .......

                                        چیزی که عاشقش هستی رو پیدا کن و بذار بکشتت.

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        5
                                        • M.anM آفلاین
                                          M.anM آفلاین
                                          M.an
                                          مدیر
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط M.an انجام شده
                                          #220

                                          متودوروس نخستین شاگرد اپیکور عنوان فصلی در کتابش را چنین برگزیده است:
                                          %(#ff008c)["زخم هایی که بر سعادت ما از درون وارد می شود،بسیار عمیق تر از زخم هایی است که از بیرون می رسند"]
                                          این واقعیتی آشکار و انکار ناپذیر است که عنصر اساسی برای خوشی انسان ، و درواقع برای همه نحوه زندگی او، آن چیزی است که در خود اوست و یا در وجودش جریان دارد.

                                          کتابِ در باب حکمت زندگی

                                          چیزی که عاشقش هستی رو پیدا کن و بذار بکشتت.

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          3
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 9
                                          • 10
                                          • 11
                                          • 12
                                          • 13
                                          • 20
                                          • 21
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع