گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
-
نیازی به دلگرمی ندارم. دیگر به چه کارم میآید؟ آن موقعی که میخواستم؛ نداشتم.
قسمتی از نامهٔ کافکا به پدرش -
حسدِ انسانها حاکی از این است که چقدر ناخرسندند؛ توجه آنان به آنچه دیگران دارند یا انجام میدهند نشانه ی ملالت و دلتنگی آنان است.
بیایید از آنچه خود داریم شادمان باشیم، بیآنکه خود را با دیگران بسنجیم.
اگر سعادت دیگران موجب رنج ما شود، هرگز نمیتوان سعادتمند بود.
آرتور شوپنهاور
در باب حکمت زندگی
-
بخشی از کتاب «آرامش»
نوشتهٔ مت هیگ -
یاد پدر افتادم که میگفت: "نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت، بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن! آدمها که عقیدهات را میپرسند، نظرت را نمیخواهند. میخواهند با عقیدهی خودشان موافقت کنی!
...بحث کردن با آدمها بیفایده است."چراغ ها را من خاموش میکنم
زویا پیرزاد
-
بـحثی را کـه
نـه خـود قـانـع میشوی
و نه میتوانی
شخص مقابل را قانع کنی
با یک لبخند تمام کن ...!برتراند_راسل
-
ﮔﺎهی راحتتر آن است که
با وجود اندوهی که در درونتان موج میزند، لبخند بزنید
تا اینکه بخواهید به همه عالم
علت غمگینی خود را توضیح دهید!ژوزه_ساراماگو
-
با قلبی آهنی به جنگ زندگی بروید، زیستن نوازش شدن نیست.
یادداشتها و خاطرات
سوزان سانتگ