-
مولانا :
آنچنان جای گرفتی تو
به چشم و دل من
که به خوبان دو عالم
نظری نیست مرا -
این پست پاک شده!
-
میخواهمت چنانکه شب خسته خواب را
میجویمت چنانکه لب تشنه آب رامحو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب رابیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، خواب رابایستهای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب راحتی اگر نباشی میآفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب راای خواهشی که خواستنیتر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را -
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند ؟در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را ,او به سرِ صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سرِ میش ببرد
نَهِلد کُشته خود را , کُشد آن گاه کِشاند
چو دَم میش نماند ز دَم خود کُندش پُر
تو ببینی دَم یزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکُشد هیچ کسی را و ز کُشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نَرمانَد
دل من گِرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند ؟
هله خاموش! که بیگفت , از این مِی همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
-
حالم راپرسیدند،گفتم روبه راهم
اماندانستند روبه راهی که تورفتی... -
-
sattaralipour خیلی خیلی زیبا. هم عکس هم متن
-
-
به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود
نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری
.
.
.
سر در خونه دکتر حسابی نوشته شده -
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر میخواد دنیا بیاد اهن و فسفرش کمه...
چشمای من اهن انجیر شدن
حلقه ای از حلقه ی زنجیر شدن....%(#ff0000)[عموزنجیرباف]
زنجیرتو بنازم،چشم منو و انجیرتو بنازم...
«مرحوم حسین پناهی» -
رد دارد به کسی غیر خودم رو بزنی
جلوی من بنشینی و دم از او بزنی
پیش من مندرس و کهنه بگردی اما
پیش او عطر گرانقیمت خوشبو بزنی
از چپ و راست به من پیله کنی اما باز
وقت پروانگی ات خدعه و نارو بزنی
مثل یک توده ای از گرد و غبار بسیار
از دلت عشق مرا یک تنه جارو بزنی
یا که در ساحل امن دل یک بیگانه
بعد طوفان شدن زندگی پهلو بزنی#سجاد_صادقی
-
خورشید که زد شعر سپیدی بنویس
برنامه ی جذاب مفیدی بنویسخورشید هم از شعر خوشش می آید
هرصبح رباعی جدیدی بنویسمحمدعلی ساکی
-
سیه چشمی، به کار عشق استاد،
به من درس محبت یاد می داد!مرا از یاد برد آخر، ولی من
بجز او، عالمی را بردم از یاد!"فریدون مشیری"
-
جز روی تو من با صنمی غیر نسازم
زین اتش دل یکسره در سوز و گدازمزان قوت عشق تو مگر بار خدایا
پاکیزه شود طینت هر روز نمازم...شعر از. رشید صیدمرادی
-
عید آمده سربه سبزه وگل بزنیم
با برگ شقایقی تفال بزنیمهر چند که دوریم زهم با دم عشق
بین دلمان تا به ابد پل بزنیممحمدعلی ساکی
-
سه درد آمد به جونم هر سه یکبار
غریبـــــی و اسیـــــری و غــــم یار
غریبـــــی و اسیـــــری چــاره دیره
غــــم یار و غــــــــم یار و غــــم یار
-
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
جـــــدا از رویت ای مـــــاه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز
وصــــالت گـــر مـــــــرا گردد میسر
همـــه روزم شـــود چون عید نوروز
ـــــــــــــــــــــــــــــ
-
ـــــــــــــــــــــــــــــ
مـــو که ســـر در بیابونم شو و روز
ســـرشک از دیده بارونم شو و روز
نه تب دیرم نه جـــایم می کنه درد
همی دونـــم کـــه نالونم شو و روز
ــــــــــــــــــــــــــــ
1128/9225