-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کجاست جای رسیدن و
پهن کردن یک فرش و
بی خیال نشستن؟؟
کجاست سمت حیات؟
#سهراب -
او رفت و
انتظارش باقیست
پشت قدمش
عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند
که پس از او عمری
در خلوت من
همیشه جایش خالیست
:))نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۸:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@faezeh-r یوخ بابا
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۸:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن
شاعر سعدییکی تشنه میگفت و جان میسپرد
خنک نیکبختی که در آب مرد
بدو گفت نابالغی کای عجبچو مردی چه سیراب و چه خشک لب
بگفتا نه آخر دهان تر کنمکه تا جان شیرینش در سر کنم؟
فتد تشنه در آبدان عمیقکه داند که سیراب میرد غریق
اگر عاشقی دامن او بگیروگر گویدت جان بده، گو بگیر
بهشت تن آسانی آنگه خوریکه بر دوزخ نیستی بگذری
دل تخم کاران بود رنج کشچو خرمن برآید بخسبند خوش
در این مجلس آن کس به کامی رسید ... -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۸:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غافل از حال دل ترسم ک این ویرانه را
دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند.
«صائب» -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گفتم غم تو دارم ....
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ آخرین ویرایش توسط Brilliant انجام شده
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چاک پیراهن و یک بوسه ی ناب از لب تو
ترس رسوایی اقوام مسلمان سلام
دوریت ، دوری یک شاه ز یک مملکت است
غم دلتنگی شبهای رضا خان ، سلام
صبح کاشان و شب غربت تهران ، بودی
مفرد غایب شبهای غزلخان سلام -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غافل کند از کوتهی عمر شکایت/ شب در نظر مردم بیداربلند است
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۱۲ آخرین ویرایش توسط masoud انجام شده
@zahra-m1999 در
شعردانه
گفته است:
@zahra-m1999 در
شعردانه
گفته است:
گفتم غم تو دارم ....
اینو که تو گفتی بهش
اون بهت چی گف؟هیچی
گفت امسال نشد سال دیگه خوب بخونید
رفع اسپم :آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف استبا دوستان مروت با دشمنان مدارا
احسنت
رفع استام:
در کوی خرابات گذر میکردم ////////وین دلق بشر دوخت بدر میکردم
هرکس نظری به جانبی میافکند//////////////// من بر نظر خویش نظر میکردم -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه ى فال بنام من ديوانه زدند.
-
@zahra-m1999 در
شعردانه
گفته است:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه ى فال بنام من ديوانه زدند.
بلا به دور
تو که ظهر عاقل بودینوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۱۴ آخرین ویرایش توسط Brilliant انجام شده -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من دوس دارم حکایت بگم
شما شعر بگیندرگذر از کویی روزی مولانا دوتن را در حال نزاع دید
که یکی به دیگیری پرخاش میکرد که اگر یکی گویی هزار بشنوی
مولانا روی به آن دیگری کرد و گفت هرچه خواهی به من گوی
که اگر هزار گویی یکی هم نشنوی -
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یک دل و یک جهت و یک رو باش از دو رویان جهان یک سو باش
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تا چند بسته ماندن در دام خود فريبي با غير آشنايي، با آشنا غريبي
-
نوشتهشده در ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۱۵:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم