-
نوشتهشده در ۲ فروردین ۱۳۹۸، ۲۲:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شهزاده ی بی عشق برده ای دیگر از یادم همچو افسانه ای آخر میرسی تو به دادم
شهزاده ی بی عشق چشم به راه تو میمانم درد دوری نشست آخر بی تو بر استخوانم -
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۳۹۸، ۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بوددل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به منو عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت
تا ابد مال تو بود
تو برو برو تا راحتتر
تکه های دل خود را ارام سر هم بند زنم!
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۳۹۸، ۱۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...
-
خوب کردی وقت رفتن آمدی دیدی مرا
گر نمی دیدی مرا دیگر نمی دیدی مرا -
دوباره آمدی ای سیل غم نمی دانم
دگر ز کلبه ی ویران من چه می خواهی؟ -
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را.. -
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی نداردنه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکستچراغ جمله عالم عقل و دینست
تو عاشق شو که به ز آن جمله اینستامیرخسرو دهلوی
-
نوشتهشده در ۴ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۲۹ آخرین ویرایش توسط Sharllot انجام شده
قسم به عمق نگاهت، که دوستت دارم
تورا که خالصی وبی غرور ، می خواهمبگیر سمت نسیم سحر، لبانت را
که ازتو، بوسه ی از راه دور می خواهمبریز، آتش عشقی به قلب یخ زده ام
اسیر ظلمتم و ازتو نور می خواهمبرای ردشدن از سیم خاردار دلت
در انتظارم و رمز عبور می خواهمخداکند که حسودان، ندیده باشندت
برای دشمن تو،چشم کور می خواهمخیال را به حقیقت بدل کن وبرگرد
من از خیال تو، حس حضور می خواهم..- کجایی دلارامم
جای شعرات خالیه اینجا
مسافرت خوش بگذره عزیزم
dlrm
- کجایی دلارامم
-
نوشتهشده در ۴ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شَـبي که شعـــري ...؟ در وصـــفَ ات نگویـــم .... شَـــبم ، شب نيســـت ...! بیخیالِ شعــر و شاعـــري .... مَـــن اِمشــــب ...؟ خیالِ تُـــو را می نویســـم .... بی آنکه لحظـــه ای ...؟ بـه مَـــن بیاندیشـــی ....
اِمشـــب با خيالَــت دنيايـــي دارم ....!!!
سهيل جلالی
-
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۳۹۸، ۱۶:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
راحت بخواب اي شهر! آن ديوانه مرده است
در پـــيلـــه ابــريشمـش پــروانــه مرده است
در تُــنــگ، ديـگــر شـور دريا غوطهور نيست
آن ماهــي دلتنگ، خوشبخـتانه مرده است
يــــك عـــمــر زيـــر پــا لگـــد كــــردنــــد او را
اكنون كه مــيگيرند روي شانه، مرده است
گـــنجشـكها! از شـــانـــههـــايــم بــرنخيـزيد
روزي درختـــي زيــــر ايــن ويرانه مرده است
ديـگــــر نخـــواهد شد كســـي مهمان آتش
آن شــمع را خاموش كن! پروانه مرده است -
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۳۹۸، ۱۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۳۹۸، ۱۶:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گـــــرچه می گویند این دنیا به غیر از خواب نیست
ای اجل! مهمان نوازی کــن کـــــه دیگر تاب نیست
بیــن مـــاهی های اقیانـــوس و ماهـــی های تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست!… -
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۳۹۸، ۱۶:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۵ فروردین ۱۳۹۸، ۱۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۶ فروردین ۱۳۹۸، ۴:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سیلابههای درد است
رمزی که مینویسمخونابههای رنج است
شعری که میسرایم...فریدون مشیری
ایران غرق در سیل...
-
نوشتهشده در ۶ فروردین ۱۳۹۸، ۴:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باز باران
باز باران
این دفعه نه باترانه
نه غزل خوان شبانهنه که نم نم خیلی کم کم
نه قشنگ وعاشقانهگویی ابر مهلت نمی داد
باشتاب وبی بهانهتند می بارید چون برق
چکه می کردسقف خانهناگهان طوفان بپا شد
رفت شوق شاعرانهمادرم نجوا می کرد
بی صدا و عاقلانهمی کشید دست نوازش
بر سر ما دوستانهترس در دلها روانه
بود از سیلی نشانهسیل آمد خانه را برد
کرد ویران آشیانهیکدفعه باران زیبا
همچو دیوی توی خانهموج می زد مثل دریا
تا رسید بربام خانهمردمم را آب می برد
سوی دریا وکرانهآسمان هم گریه می کرد
از برای این فسانهدر دلم غمگین سرودم
یک سرود کودکانهکاشکی باران ببارد
نرم و زیبا عاشقانهنم نم باران زیبا
مهربان باش با زمانهبا طراوت بر زمین بار
از زمین روید جوانهبه یادهموطنان سیل زده کشورم
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۳۹۸، ۹:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۳۹۸، ۹:۰۳ آخرین ویرایش توسط mahsaaaa انجام شده
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۳۹۸، ۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۳۹۸، ۱۲:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مرا