-
نوشتهشده در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چه کسی می داند...
که تو در پیله ی تنهایی خود ،تنهایی؟!
چه کسی می داند،
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟!
پیله ات را بگشا ،
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی ...سهراب:)
-
نوشتهشده در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گفت : حالت چطور است ؟
گفتمش :عالیست ،
مثل حال گل ...
حال گل در دست چنگیز مغول...
قیصر امین پور:) -
نوشتهشده در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گفتم دل و جان در سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا: تو که باشی که کنی یا نکنی؟
آن من بودم که بیقرارت کردمعطار
-
نوشتهشده در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۷:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff7300)[من به قربان خدا ]:)
%(#ff7300)[چون که مرا غمگین دید]،
%(#ff7300)[بهر خوشحالی من در دلم انداخت] %(#e6ff00)[تو] %(#ff7300)[را]|حمید پور بهزاد|
-
نوشتهشده در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا چون نوشتی سرنوشتم
که بخت از من رمید از بس که زشتم
زبانم لال، اگر خط تو بد بود
تو می گفتی، خود من مینوشتم :))) -
نوشتهشده در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۰:۲۲ آخرین ویرایش توسط اکالیپتوس انجام شده
%(#0062ff)[آرزویم این است:]
%(#1b6df2)[آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست!]
(سهراب سپهری) -
نوشتهشده در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من و عشق و دل دیوانه بساطی داریم
عقل هی فلسفه می بافد و ما میخندیم
وحشی بافقی:) -
نوشتهشده در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین منو تو فاصله هاست
فاضل نظری:) -
نوشتهشده در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
پیام دادم وگفتم بیا خوشم میدار
پیام دادی وگفتی که من خوشم بی تو
سعدی:) -
نوشتهشده در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۵:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این روز هاکه میگذرد ,
شادم ...
این روزها که میگذرد,شادم
که میگذرد...
این روزها شادم که میگذرد...
قیصر:) -
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سرو خرامان مني اي دل و جان بي من مرو اين جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است اين جهان بي من مرو و آن جهان بي من مرو
-
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جانی و جهانی و جهان با تو خوش است
ور زخم زنی زخم سنان با تو خوش است
خود معدن کیمیاست خاک از کف تو
هرچند که ناخوشست آن با تو خوش است -
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی
عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانیعجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو
دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه میخوانی؟عجب حلوای قندی تو، امیر بیگزندی تو
عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانیعجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها
امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانیز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی
ز بیخشمی و بیکینی، به غفران خدا مانیزهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه
زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانیزهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان
همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانیبه هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد
چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانییکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان
ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانیدهان عشق میخندد، دو چشم عشق میگرید
که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانیمروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را
گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی
. -
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگر بیمن خوشی یارا به صد دامم چه میبندی
وگر ما را همیخواهی چرا تندی نمیخندی
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه
بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی
بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن
کند شادی و پندارد که دل زین بنده برکندی
چو رشک ماه و گل گشتی چو در دلها طمع کشتی
نباشد لایق از حسنت که برگردی ز پیوندی
خوشا آن حالت مستی که با ما عهد میبستی
مرا مستانه میگفتی که ما را خویش و فرزندی
پیاپی باده میدادی به صد لطف و به صد شادی
که گیر این جام بیخویشی که باخویشی و هشمندی
سلام علیک ای خواجه بهانه چیست این ساعت
نه دریایی و دریادل نه ساقی و خداوندی
نه یاقوتی نه مرجانی نه آرام دل و جانی
نه بستان و گلستانی نه کان شکر و قندی
خمش باشم بدان شرطی که بدهی می خموشانه
من از گولی دهم پندت نه ز آنک قابل پندی -
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۲۹ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
%(#db86d7)[هر زنی اطراف تو یعنی برای من خطر]
%(#bd4fb8)[قتل عام این همه دختر برایم سخت نیست!]
|بهار امامی|
-
نوشتهشده در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۶:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#0066ff)[خریدی خانه دل را دل آن توست میدانی]
%(#2275f2)[هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد] -
آرزو دارم بیایی مژده ی سبز بهارم
ای تمام آرزویم، ای همه دار و ندارم
آرزو دارم بیایی در دل تاریک غم ها
ای جمالت روشنای خلوت شب های تارم
اللهم عجل لولیک الفرج
نوشتهشده در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۰:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین عشق آتشین،ز دلم پاک نمی شود
مجنـون به غیــرخـانهی لیلانمی شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هریوسفی که یوسف زهرا نمی شود
اللهم عجل لولیک الفرج
-
نوشتهشده در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط dlrm انجام شده
%(#00ffb3)[روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه]
%(#30b089)[بخورد روزهٔ خود را به گمانش که] %(#000000)[شب] %(#30b089)[است]
|شاطر عباس صبوحی|
-
نوشتهشده در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#5eff00)[دلم آغوشی میخواهد از جنس] %(#f00000)[قبر]
%(#20f000)[دلم خوابی میخواهد از جنس] %(#f00000)[مرگ]