به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلام به خوشگلای خودم😍
به الله کلوب خوششش اومدیین🥲
قراره کلی اینجا حالمون خوب شه💛
چطوریشو الان میگم:
🟢 اولش هرچقدر که میتونین ( حتی یدونه ) از ذکر زیر بخونین و ثوابشو توشهٔ راه کنکوریای عزیز کنین:
لا الله إلا أنت، سُبحانَك إنّی کُنتُ مِنَّ الظالمین
🟢 بعدش شروع کنین به تاپیک زدن زیر همین پست تا حال دلتون بهتر شه، تاپیکای پیشنهادی:
• دل نوشته به خدا
• گفتن درد و دلاتون به خدا
• ذکرایای مختلف
از مدیر عزیز تقاضا مندم که این تاپیکو قفل نکنین🙏
مخلصانه دعوت میکنم که به کلوب خودتون بپیوندین🌱
و در آخر، قدر خودتون و تلاشاتون رو بدونین💛
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
تجربی
@انسانیا
@ریاضیا
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
سلام
اینم یه چالشه!
راستش بهترین بخشی که به نظرم برای این تاپیک مناسب اومد بخش غیر درسی بود....
درست مثل چیزی که قسمت تایتل تاپیک نوشتم
این بخش رو میزنم برای کسایی که کنکوری ان،دانشجو ان یا یه کار مهم اما وقت محدود دارن و غالبا هم درگیر کمالگرایی ان....
✖ این که اگه وسط کاراتون خارج از وقت معین رفتین سراغ چیزی که هیچ ربطی به فعالیت اصلیتون نداره"گوشی،سیستم،وب گردی و هر چیزی که تو این دسته قرار بگیره و خودتون بدونین داره وقتتونو تلف میکنه"
بیاین و اینجا گزارششو بدین✖
واقعا نمیدونم چقدر تاثیر داره روی فعالیتتون اما میتونم بگم اینو که در وهله ی اول تاپیکو برای خودم زدم😅 ! برای ایجاد عادتِ درست کار کردن و بهتر پیش رفتن🌟
💥 به مدت 21 روز اگه موفق بودین و درست مدیریت کردین اتمام چالشه
اما اگه یه روزم به هم ریخت چالش از اول میشه💥
همین موفق باشین✨ 🌱
@دانش-آموزان-آلاء
بیاین یه همفکری درست و حسابی داشته باشیم…
شمایی که این پستو میخونی، آره با خودتم عزیزم
قراره راجب یه مسئله خیلی مهم بحث کنیم
بنظرتون چطوری میتونیم دور گوشی رفتنو کنترل کنیم؟
هر نفر یه ترفند کوچیک یه خطی بگه
لطفا همه شرکت کنن، اینطوری هم به خودت کمک میشه، هم به بقیه❤️
چون در آخر یه گنیجنهٔ خیلی خوب واسه کنترل این معظل داریم
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
این تاپیک و زدم تا توش بیام فعالیت های ورزشیمونو توش ثبت کنیم
قبلا یه همچین تاپیکی بود ولی خب فراموش شده گویا اومدم جاشو با تاپیک جدید پر کنم
همتون میدونین که ورزش برای همه چی خوبه از افسردگی و تنبلی بگیر تا سلامتی و...پس اینجا میخایم روتین ورزش کردن ساده رو وارد زندگیمون بکنیم
دعوت میکنم همه تا حس تنهایی نکنم@دانش-آموزان-آلاء @دانشجویان-درس-خون
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام و عرض ادب خدمت همهی حضار و آلایی های عزیز
چه اونا که قدیمیان چه اونا که مدت زیادی از عضویتشون نمیگذره
من هی صبر کردم ببینم کسی کاری انجام میده یا نه که دیدم نههههه
بعد تاپیک یلدای 1400 این یکی رو هم خودم باید بزنم.
برم سراغ اصل مطلب
یلدای همگی مبارک🍉🍎🍏🌰
بارگیری (7).jpeg
دوتا آرزو دارم براتون
Jowhareh_galleries_2_poster_0c46d860-a276-4422-956b-af6536ff6614.jpeg
اولیش اینکه ایشالا عمر غم و غصه هاتون مث آخرین شب بهار کوتاه باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_f70f2191-a8a1-4ecf-8160-5507f2947cd8.jpeg
و دومیش اینکه ایشالا عمر شادی ها و خنده هاتون مث شب یلدا بلند باشه
Jowhareh_galleries_2_poster_ed4ca36e-adad-40a6-b3c8-403f12382fbf.jpeg
تو این شب بازار فال حافظ حسابی داغه
و نمیشه این شب رو بدون حافظ گذراند
115.jpg
اینم از فال حافظ من
شما هم اگه دوست داشتید برای خودتون و رفیقاتون از حافظ فال بگیرید و این تاپیک رو هم مزین کنید به اشعار زیبا و تبریک هاتون
.
و در آخر:
پاییز هزار رنگ میرود
و زمستان سپید رنگ از راه میرسد
و در این میان شبی است بلند
به بلندای یک فرهنگ
آئینی رنگارنگ به سان پاییز
و درون مایهای سپید به رنگ زمستان
شب یلدا، شب کنار هم بودنها بر شما مبارک
.
@دهم
@یازدهم
@دوازدهم
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
خب با یه چالش خوب اومدم سراغتون 😀
نفر اول ٬ %(#ff0000)[بیست حقیقت] از خودشو میگه و بعد ٬ نام کاربری کسی که میخوادو زیر پستش تگ میکنه .
من ( یا اگه خواست خودش ) به اون کاربر آدرس اینجا رو پ.خ میدیم و باخبرشون میکنیم که شما ازشون چی خواستین ؛ این به این معنیه که به گفتن بیست حقیقتِ خودش دعوت شده(البته امیدوارم تگا برای همه کار کنن 😀 )
پس اونم میاد و بیستای خودشو میگه و نام نفر بعدی رو زیر پستش میاره تا دوباره....
حـــــالا موضوع اصلی اینجـاست ؛ خیلیا شاید بگن.. بیست حقیقت از چی ؟
این بیست حقیقت میتونه راجب %(#0099ff)[خودتون] ٬ %(#e100ff)[اعتقاداتتون] به %(#00ccff)[موضوعات مختلف] ٬ %(#9900ff)[علاقتون به جایی]٬ کسی ٬ انجام کاری ٬ چیزی یا شایدم %(#00ff09)[استعدادا و طـــرز فکرو]...... باشه ! در کل چیزایی که فکر میکنید جالبه بقیه راجبتون بدونن....درسته اولش شاید آسون نباشه ٬ اما خوب میشه یه نگاهی به نکته ها وچیزایی که از خودمون میدونیم بندازیم.
**اگه بیشتر از یه بار دعوت شدین میتونین بیستای دیگه بنویسین ( که یکم سخته ) یا فقطـــ بیاین و اسم کاربری رو که میخواین بنویسین یا اصلا کلا کاری نکنین
پس همتون بیست حقیقتِ خودتونو آماده کنین که شاید شما هم به رو کردنش دعوت بشین !
خب به عنوان نفر اول دعوت میکنم از آدمین هامون خب هر کدوم خواستید تشوریف بیارید
alireza_ysf75 فااطمه بهاره M.an
اخراج نشوم صلوات 😂
به نام خالق هستی🧡
.
🌸سوال:
غر نزدن از پاره کردن زنجیر هم سخت تره مگه میشه غر نزنیم ؟
🌸پاسخ:
برای همه اولش سخته ولی وقتی عادت میشه برات درست می شه
خود به خود...
همون داستان ترک عادت هست.
معمولا بعد از گذشت بیست و یک روز ذهن و یا بدن عادتش تغییر می کنه ،
اگر شما بیست و یک روز هر روز نیم ساعت ورزش کنی روز بیست و دوم بدنت خود به خود احساس نیاز به ورزش می کنه ؛
مثلا عادت میکنی بیست و یک روز هر روز نیم ساعت کتاب بخونی روز بیست و دوم اگه قطعش کنی ،کلافه ای.
چه کاری رو دوست داری انجام بدی ولی تا حالا هی پشت گوش انداختی .و فکر کردی سخته؟
همونو تلاش کن بیست و یک روز انجامش بدی...تغییر عادتهای غذایی تغییر عادت های رفتاری ؛ ایجاد یه تحول جدید تو زندگی ...کار با ذهن راحته فقط باید عین خودش زبر و زرنگ باشی و گولشو نخوری...
غلبه بر حس غر زدن و ساکت کردن ذهن کار دشواریه؛
بنویسید منم هم می نویسم. ..نمی شه که از هیچ چیز نارحت نشد ،اما بهترین کار نوشتن و دور انداختنه؛ 🌸
دور انداختن یعنی چی؟
یعنی دیگه از درون من رفته بیرون ...
🌸تصمیم گرفتم که این چالش رو با هم شروع کنیم اولش سخته ولی شدنیه چون خودم تجربه کردم
امیدوارم واستون مفید باشه
⚠️ این کار درواقع به آرامش ذهنمون خیلی کمک میکنه...
این چالش رو به همه از جمله کنکوری ها پیشنهاد میکنم..
در صورت انجام،هر روز اینجا اعلام کنید✅
یا علی
🍃🌺🍃
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-ریاضی-کنکور-1402
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
خب خب Ladies and gentlemen, my dear compatriots😂
سلام
لطفا هندزفری ها حاضر😍
Your browser does not support the audio element.
یه شب طولانی🍁
کنار اونایی که🍁
دوسشون داری 🍁
و دوست دارن و 🍁
تو خوشحالی🍁
جای یه چنتا مسافر قدیمی پیش ما خالی🍁
آخ تو شب یلدای منی🍁
دیوونه ی دوست داشتنی🍁
لبای تو رنگ اناره 🍁
و هندونه شیرینیش کم میاره پیش بوسه های تو🍁
که غم نداره🍁
غم نداره🍁
غم نداره🍁
آخ تو شب یلدای منی 🍁
دیوونه ی دوست داشتنی🍁
لبای تو رنگ اناره🍁
و🍁
هندونه شیرینیش کم میاره🍁
پیش بوسه های تو🍁
که جنس یاره🍁
جنس یاره🍁
جنس یاره🍁
تو مثل بارونی تو دل مهمونی🍁
دلمو دلمو دلم میمیره🍁
واسه تو که جونی🍁
تو این شب یلدا که نمیشه فردا🍁
دلمو دلمو دلم میره با تو تا ته رویا🍁
خب
021c2912-89cd-45e1-b88a-ad38f80a617b-image.png
اینو من دیشب تو تودلی دیدم گرسنم شد😋 🙄 😞
به قول سونیا خانوم چون من دیدم باید شما هم ببینین😂 😂
poster_d6064d7f-fc3a-4006-aeae-2c89947e9a9c.jpeg
به مناسبت این شب همایونی
تمام پولایی که ازتون گرفته بودم برمیگردونم ...😂 😂
1f12510d-401e-4da5-afb9-1e6aef3f5ac5-image.png
خدمت شما🤩 🤩
2e26c2ea-eeb3-4adb-819c-244699f7f099-image.png
کرسی شب یلدااا= بهشت❤ ❤
و اما
Your browser does not support the audio element.
🕺🏻 🕺🏼😍 😂 😂
__
حیفه از بانو طوفان متنی نداشته باشیم تو تاپیک با قلم زیباشون💯
چقدر این شب یلدا را دوست دارم !
بهانه ی موجه و دلپذیری که بانیِ تجدید دیدارهاست ، که با لبخندی ، نفس نفس زنان ، از فاصله های دور می رسد ، دست های تنها مانده میانِ مشغله های روزگار را می گیرد و به واسطه ی احساسی عمیق و چند هزارساله ، آدم ها را دور هم جمع می کند .
یلدایی که ته تغاریِ پاییز است و نو رسیده ی خوش یُمن و دلبرانه ی زمستان ،
یلدایی که عاشق است ...
که سرآغازِ جاودانه ترین لبخند هاست ،
سرآغازِ گرم بودن و گرما بخشیدن در دلِ سردترین شب ها و بی فروغ ترین روزها ...
این یلداهای با هم بودن فرصت خوبی ست ؛
فرصتی برای شستنِ غبارِ رخوت و تنهایی از آینه ی دل ،
فرصتی برایِ دوست داشتن و دوست داشته شدن ،
به بلندایِ یک دقیقه ،
به وسعتِ یک عمر ...
یلداتون پیشاپیش مبارک🌸 💐 💫 🌿 🌟 🍁 🌈 🌱
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@انسانیا
@ریاضیا
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403
-
انسان همیشه مثل ملک سر به زیر نیست
لغزیده ایم و کیست که لغزش پذیر نیست؟گیرم به مقصدی نرسید اشتیاق ما
مقصد بهانه بود، سفر جز مسیر نیستکو بازگشته ای که بگوید به دیگران
غیر از سراب منظره ای در کویر نیستچشم از طمع بپوش که دنیای اغنیا
چندان که می رسد به نظر، چشم گیر نیستپیچیده نیست مسأله جبر و اختیار
تا مرگ هست هیچ کسی ناگزیر نیستفهمیدم آن زمان که به تشییعم آمدی
هرگز برای هم قدمی با تو دیر نیست: وجود
:فاضل نظری -
طولانیه...ولی قشنگه
از کنارش رد نشید....بخونیدش=)))
.
آسمان مثل ماست دلگیرست
به گمانم تگرگ می آید
راستش را بگویم این شبها
از جهان بوی مرگ می آیدبوی مرگ کسی که در دل جنگ
وقت جنگیدنش بهانه نداشت
مردِ تنهای خستهای که شبی
گریه بسیار داشت، شانه نداشتبه گلو بغض و دیده پر اشک است
بسته اما هنوز هم دهنم
چون لباس گشادِ موروثی
زندگی، زار میزند به تنمبخت با هر که یار شد اما
هیچ دم پیش من نمیاید
مرگ را، مرگ را صدا بزنید
که به ما زیستن نمیایدپیش آیینه، با خودم گفتم:
باز امسال خستهتر شدهای...
چین به پیشانیت نشسته، ببین
مرد شاعر، شکسته تر شدهای...شادمانی، قطار در سفر است
دائما از تو دور خواهد شد
پا به سن میگذاری و کم کم
آرزویت به گور خواهد شد...زندگی سیر مضحکی دارد،
همهاش پای توست، میفهمی؟
باعث خندههای امروزت،
غم فردای توست، میفهمی؟عشق در بند واقعیتها
به گمانم اسیر خواهد شد
گوشهای، از تو دور، محبوبت
آخر قصه پیر خواهد شدهر که درگیر عشق شد، حتما
از خوشی بی نصیب میماند
تو که دیوانهاش شدی آخر
می روی و رقیب می ماند...زندگی اینچنین اگر باشد
اینهمه دردسر نمیارزد
شبِ یلدا کشیدن اینگونه
به امید سحر، نمیارزدهمه گفتند هی بخند بخند...
زندگی لایق تبسّم نیست
بگذارید در خودم باشم
عشق، دیوانگان، توهم نیست...در خودم غرق میشوم هر روز
خانهام را که سیل شک برداشت
یک نفر در من آن طرف از عشق
گرم شد، سرد شد، ترک برداشت...یک نفر در من است، بی سر و پا
کولیِ خستهای که غمگین است.
یک نفر در من است، آشفته
سینهاش از گلایه سنگین است(:آرزوهای مرده را تنها
گوشهای خاک میکند... اما...
مینویسد به گریه، محبوبم
من تو را ... پاک میکند اما ...باید از این به بعد، بر دوشش
اینهمه درد را کجا ببرد؟
با غرورِ شکستهاش باید
دل این مرد را کجا ببرد...خسته از خود، ملول از دنیا
قدمی توی برف خواهم زد
برف گفتم، تو آمدی یادم
بعد از این با تو حرف خواهم زد ...آی محبوب من، سلام، منم
بغض پنهان پشت لبخندت
داغِ در سینه و لبِ خاموش
منم آری، منم، دماوندت ...آنکه دیوانه وار دل به تو بست
سر به راهت، شناختی یا نه؟
شاعر عاشقانههات، منم
اشتباهت، شناختی یا نه؟شمس با مولوی چهها میکرد؟
قلبِ ما هم شهود کرد تو را
به خودم گفتم این سیه گیسو
چقدر هم حسود کرد تو را...گرچه در پستی و بلندی عشق
هر کسی ممکن است قد بکشد
درد عشق تو را ولی باید
یک نفر آدم بلد بکشدهمه مستند؛ شرط میبندم
آنکه چشمش فساد کرده تویی
آنکه بازار قند را از دم
خندههایش کساد کرده تویی...آنچه صیاد را پشیمان کرد
چشم یار است، چشم آهو نیست
این سیاه پر از پریشانی
روزگار من است، گیسو نیستدل ببندیم و هی بهم نرسیم
زندگی شیوهای خودآزاریست
عشق من، خنده نیست بر لبهام
جای یک زخم کهنهی کاریستگفتم این چشمها ولی روزی
با نگاهی قیام خواهد کرد
باز معشوقهای که مختار است
صحبت از انتقام خواهد کردجز همینکه کنار هم باشیم
هیچچیز آنقدر ضروری نیست
حق ما هر چه باشد از این عشق
اینهمه دوری و صبوری نیست...تو در آغوش من بیا، اصلاً
سوختن در جهنّمش با من...
بین ما هر چه اتفاق افتاد
خوشیاش مال تو، غمش با من...عشق زیبای من، چه باید کرد؟
آخر قصّه زشت بود، نبود؟
این جداییِ بعد از آنهمه عشق
بازی سرنوشت بود، نبود؟خسته از این مصاف میبینم
ملک مرگ را که لنگ من است
باز در ساحلت، همان اطراف
آنکه جان میدهد نهنگ من است ...بی تو من کله شق و مغرورم
از کنارم سرنگ را بردار...
شعر تنها سلاح عشاقست
نازنینم تفنگ را بردار..زنده میخواهیم، تو هم باید
دور دیوانهات قفس بکشی
باید این شعر تلخ غمگین را
بس کنم، تا کمی نفس بکشی...بگذریم ای عزیز از گلهها...
گفته بودی که شعر مطلوب است
هر چه گفتم تو هم ندیده بگیر
فکر کن حال و روز من خوب است.خستهای مثل من، قبول اما
شعر باید که راه حل باشد
باقیِ داستان مان شاید
بهتر این است که غزل باشدبیقراریم، در جنون توییم
گریهدار ایم، سووشون توییمسخت با ما کنار میآیی
طالع نحس بدشگون توییمدل به دستت خطاب کرد: کِهای؟
گفت: آلودگان به خون توییماز تو کندن به ما نمیآید
همچنان گرم بیستون توییمگه به شوق و گهی به غم ما را
مینوازی و ارغنون توییم...لالهای، آنچنان که از داغت
چون هلالیم و واژگونِ توییمبا توییم و کسی نمیداند
راز ناگفته در درون توییمنامهام را نخوانده میدانی
یک کلاماست؛ ما بدونِ توییم#شعر :سجاد شهیدی
-
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪ
ﭘﻨﺞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺭﺩ … ؟
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻨﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ …
ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟
ﭘﻨﺞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﺩﮔﺮ ﺑﯽ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ …
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﺎﻧﺪ …
ﻭﺳﻮﺍﻟﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﺶ ﻧﻢ ﺍﺷﮑﯽ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ …
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﺭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ ..
ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﯽ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ … ؟
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﯼ ﺩﺍﻍ ﺳﻮﺍﻟﺶ ﺑﻮﺩﻡ ….
ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ …
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﺖ ﺑﻐﺾ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺩﯾﺪﻡ … ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ
ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ :
ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ …
ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺷﻮﺩ ….
ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﻗﻬﻮﻩ ﯼ ﺗﻠﺦ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺭﺩ …
ﺗﻮﯼ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﺎﻧﺪﻡ …
ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ :
ﺑﺨﺪﺍ ﺑﯽ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ …
ﭘﻨﺞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﻏﻠﻂ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺩ ….
ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﻨﺞ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺲ ….
ﭘﻨﺞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﯾﮏ ﺑﺎﺯﯾﺴﺖ ….
ﺑﺎﺯﯼ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﻌﻨﯿﺴﺖ ….
ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﻨﺞ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺲ:)))
-
%(#0f979c)[ دلــبرا]
%(#0f979c)[ یک بوسـه دادی،اینقدَر نازت ز چیست؟!]
%(#0f979c)[ گر پشیمان گشته ای]
%(#0f979c)[ بگذار در جایش نَهم...] -
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
شهریار
-
- اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
- اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
-
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشوددیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشودجان ز تو جوش میكند دل ز تو نوش میكند
عقل خروش میكند بیتو به سر نمیشودخمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشودجاه و جلال من تویی ملكت و مال من تویی
آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشودگاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی كجا روی بیتو به سر نمیشوددل بنهند بركنی توبه كنند بشكنی
این همه خود تو میكنی بیتو به سر نمیشودبی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشودگر تو سری قدم شوم ور تو كفی علم شوم
ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشودخواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای
وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشودگر تو نباشی یار من گشت خراب كار من
مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشودبی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون كشم بیتو به سر نمیشودهر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیك و بد
هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود
#مولوی -
من نه بیقدرم که عالم در سجود / از برای مـن به خاک افتاده بود
هان بـبیـن افـتـادهام از پـا بـرت / سـودهام سـر تـا قدم را بر درت
خـواستی صورت به خاکم بنگری / بهر مـویـت در هلاکم بنگری
-
علیرضا آذر
اغلب طولانیه شعراش / دکلمههاش ولی خب بعد خوندن چند بیت اول تا آخرش میرمیا کنج قفس یا مرگ،این بختِ کبوترهاست
دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاستاِی بر پدرت دنیا،آن باغ جوانم کو؟
دریاچهی آرامم،کوه هیجانم کو؟بر آینهی خانه جای کف دستم نیست
آن پنجرهای را که با توپ شکستم نیستپشتم به پدر گرم و دنیا خودِ مادر بود
تنها خطرِ ممکن،اطرافِ سماور بوداز معرکهها دور و در مهلکهها ایمن
یک ذهنِ هزار آیا،از چیستی آبستنیک هستیِ سردستی در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا،مشغول خودم بودمهرطور دلم میخواست آینده جلو میرفت
هر شعبدهای دستش رو میشد و لو میرفتصد مرتبه میکشتند،یکبار نمیمردم
حالم که به هم میریخت جز حرص نمیخوردمآیندهی خیلی دور،ماضیِ بعیدی بود
پشت درِ آرامش طوفانِ شدیدی بودآن خاطرههای خشک در متنِ عطش مانده
آن نیمهی پُررنگم در کودکیاش ماندهاما منِ امروزی،کابوسِ پُر از خواب است
تکلیف شب و روزم با با دکتر اعصاب استنفرینِ کدام احساس خون کرد جهانم را؟
با جهدِ چه جادویی بستند دهانم را؟من مرد شدم وقتی زن از بدنش سر رفت
وقتی دو بغل مهتاب از پیرهنش سر رفتاندازهی اندوهم اندازهی دفتر نیست
شرح دو جهان خواهش در شعر میسر نیستیک چشم پُر از اشک و چشمِ دگرم خون است
وضعیتِ امروزم آیندهی مجنون استسر باز نکن اِی اشک،از جاذبه دوری کن
اِی بغضِ پُر از عصیان اینبار صبوری کنمن اشک نخواهم ریخت،این بغض خدادادیست
عادت به خودم دارم،افسردگیام عادیستپس عشق به حرف آمد،ساعت دهنش را بست
تقویم به دستِ خویش بندِ کفنش را بستاو مُردهی کشتن بود،ابزار فراهم کرد
حوای هزاران سیب قصدِ منِ آدم کردلبخند مرا بس بود،آغوش لِهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت،لب منهدمم میکردآن بوسه و آن آغوش،قتاله و مقتل بود
در سیرِ مرا کشتن این پردهی اول بودتنها سرِ من بین این ولوله پایین است
با من همه غمگینند تا طالع من این استدر پیچ و خمِ گله یکبار تو را دیدم
بین دو خیابان گرگ هی چشم چرانیدممحضِ دو قدم با تو از مدرسه در رفتم
چشمت به عروسک بود،تا جیبِ پدر رفتماین خاصیت عشق است،باید بلدت باشم
سخت است ولی باید در جزر و مَدت باشمهرچند که بیلنگر،هرچند که بیفانوس
حکم آنچه تو فرمایی اِی خانم اقیانوسکُشتی و گذر کردی،دستانِ دعا پشتت
بر گودِ گلویم ماند جا پای هر انگشتتاز قافله جا ماندم تا همقدمت باشم
تا در طَبقِ تقسیم راضی به کمت باشمآفت که به جانم زد کشتم همه گندم شد
سهمِ کمِ من از سیب نانِ شبِ مردم شداِی بر پدرت دنیا،آهسته چهها کردی
بین من و دیروزم مغلوبه به پا کردیحالا پدرم غمگین،مادر که خودآزار است
تنهاییِ بیرحمم زیر سرِ خودکار استهر شعر که چاقیدم از وزنِ خودم کم شد
از خانه به ویرانی،تکرارِ سلوکم شدزیر قدمت بانو دل ریختهام برگرد
از طاق هزاران ماه آویختهام برگردهر چیز به جز اسمت از حافظهام تُف شد
تا حالِ مرا دیدند سیگار تعارف شدگیجیِ نخِ اول،خون سرفهی آخر شد
خودکار غزل رو کرد،لب زهرِ مکرر شدگیجیِ نخِ دوم،بستر به زبان آمد
هر بالشِ هرجایی یک دسته کبوتر شدگیجیِ نخِ سوم،دل شور برش میداشت
کوتاهیِ هر سیگار با عمر برابر شدگیجیِ نخِ بعدی،در آینه چین افتاد
روحی که کنارم بود هذیانِ مصور شددر ثانیهای مجبور نبض از تک و تا افتاد
اینگونه مقدر بود،اینگونه مقرر شدما حاصلِ من با توست،قانونِ ضمیر این است
دنیای شکستنهاست،ما؛جمعِ مکسر شدسیگار پس از سیگار،کبریت پس از کبریت
روح از ریهام دل کند،در متن شناور شدفرقی که نخواهد کرد در مردنِ من
تنها با آن گره ابرو مردن علنیتر شدیک گامِ دگر مانده،در معرض تابوتم
کبریت بکِش بانو،من بشکهی باروتمهر کس غمِ خود را داشت،هر کس سرِ کارش ماند
من نشئهی زخمی که یک شهر خمارش ماندچیزی که شکستم داد خمیازهی مردم بود
اِی اطلسِ خوابآلود،این پردهی دوم بودهرچند تو تا بودی خون ریختنیتر بود
از خواهرِ مغمومم سیگار تنیتر بودهرچند تو تا بودی هر روز جهنم بود
این جنگِ ملالآور بر عشق مقدم بودهرچتد تو تا بودی ساعت خفقان بود و ... حیرت به زبان بود و دستم به دهان بود و
چشمم به جهان بود و بختک به شبم آمد ... روزم سرطان بود و جانم به لبم آمد
هرچند تو تا بودی دل در قدَحش غم داشت ... خوب است که برگشتی،این شعر جنون کم داشت
اِی پیکرِ آتشزن بر پیکرهی مردان ... اِی سقفِ مخدرها،جادوی روانگردان
اِی منظرهی دوزخ در آینهای مخدوش ... آغاز تباهیها در عاقبتِ آغوشاِی گافِ گناه،اِی عشق،بانوی بنی عصیان ... اِی گندمِ قبل از کشت،اِی کودکیِ شیطان
اِی دردسرِ کِشدار،اِی حادثهی ممتد ... اِی فاجعهی حتمی،قطعیتِ صد در صد
اِی پیچ و خمِ مایوس،دالانِ دو سر بسته ... بیچارگیِ سیگار در مسلخِ هر بسته
اِی آیهی تنهایی،اِی سورهی مایوسم ... هر قدر خدا باشی من دست نمیبوسماِی عشقِ پدر نامرد،سر سلسلهی اوباش ... این دَم دَمِ آخر را اینبار به حرفم باش
دندان به جگر بگذار،یک گامِ دگر باقیست ... این ظرفِ هلاهل را یک جامِ دگر باقیست
دندان به جگر بگذار،تهماندهی من مانده ... از مثنویِ بودن یک بیت دهن ماندهدنیا کمکم کرده است،
از جمع کمم کرده است
بیحاصل و بیمقدار
یک صفرِ پس از اعشار
یک هیچِ عذابآور
آیندهی خوابآور
لیوانِ پُر از خالی
دلخوش به خوشاقبالیراضی به اگر،شاید
هر چیز که پیش آید
سرگرمِ سرابی دور
در جبرِ جهان مجبور
لبخندی اگر پیداست
از عقدهگشاییهاست
ما هر دو پُر از دردیم
صد بار غلط کردیمما هر دو خطاکاریم
سرگیجهی تکراریم
من مست و تو دیوانه
ما را که بَرَد خانه
دلداده و دلگیرم
حیف است نمیمیرماِی مادرِ دلتنگم، دلبازترین تابوت ... دروازهی از ناسوت، تا شَعشعهی لاهوت
بعد از تو کسی آمد ... اشکی به میان انداخت
آن خانمِ اقیانوس ... کابوس به جان انداخت
اِی پیچ و خمِ کارون تا بندِ کمربندت ... آبستنِ از طغیان،الوند و دماوندتجانم به دو دستِ توست،آمادهی اعجازم
باید من و شعرم را در آب بیاندازم
دردی که به دوشم ماند از کوه سبکتر نیست
این پردهی آخر بود اما غمِ آخر نیست
دستانِ دلم بالاست،تسلیمِ دو خط شعرم
هر آنچه که بودم هیچ،اینبار فقط شعرم -
گفتم: «چگونه میکُشی و زنده میکنی؟»
از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد![ امیرخسرو دهلوی ]
-
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟ -
خَلق رآ گَرچِه وفآ نِیست،ولیکن گُل من...
نَه گُمان دآر کِه رَفتی و فرامُوش شُدی!♡[ شهریار ]
-
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کنگر نسیم فیض خواهی از گلستان وجود
یک سحر چون گل به عشق او گریبان چاک کنهرکه بار او سبکتر راه او نزدیکتر
بار تن بگذار و سیر انجم و افلاک کنتا ز باغ خاطرت گلهای شادی بشکفد
هرچه در دل تخم کین داری به زیر خاک کنتا شوی فارغ بهار از بازپرس ابلهان
صوم رحمن گیر و چندی در سخن امساک کنملک الشعرای بهار
-
نصیحتی است اگر بشنوی زیان نکنی
که اعتماد بر اوضاع این جهان نکنیاز این وآن نکشی هیچ در جهان آزار
اگرتو نیت آزار این و آن نکنیز صد رفیق یکی مهربان فتد، هش دار
که ترک صحبت یاران مهربان نکنیبود رفیق کهن چون می کهن، زنهار
که از رفیق و می تازه سرگران نکنیز دیگران چه توقع بود نهفتن راز
ترا که راز خود از دیگران نهان نکنیمیان خلق جهان گم کنی علامت خویش
اگر به خلق نکو خویش را نشان نکنیغم زمانه نگردد به گرد خاطر تو
گر التفات به نیک و بد زمان نکنیگر ازدیاد محبانت آرزوست، بکوش
که امتحانشده را دیگر امتحان نکنیبه دوستان فراوان کجا رسی که تو باز
ادای حق یکی را به سالیان نکنیاگر بهدست تو دشمن زپا فتاد ای دوست
مباش غره که خود عمر جاودان نکنیبجو متاع محبت که گر تمامت عمر
بدین متاع تجارت کنی زیان نکنیاگر نهی سر رغبت بر آستانهٔ کار
کف نیاز دگر سوی آسمان نکنی«بهار» اگر دلت از غم برشته است، خموش
که همچو شمع سر اندر سر زبان نکنیملک الشعرای بهار