-
نوشتهشده در ۲۸ دی ۱۴۰۱، ۲۰:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
جانم
آن لحظه که غمگین تو باشم،
شادست...مولانا
-
نوشتهشده در ۲۹ دی ۱۴۰۱، ۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای آنکه ز حال بندگان میدانی
چشمی و چراغ در شب ظلمانی:)
-
نوشتهشده در ۲۹ دی ۱۴۰۱، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خُدا صَبْریْ دَهَد دِلهٰایِ از جـٰا رَفتهٔ مارا:)
-
نوشتهشده در ۲۹ دی ۱۴۰۱، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Amir-Reza-Babahabib ولی عجب جوی داشت هم ورزشگاه هم بازی
-
اگر باد نبود کنارم بند میشدی همینجا که میدانی!
اگر باد نبود سراسر ابر نمیگرفت و من این همه دلتنگ نمیشدم! -
نوشتهشده در ۲۹ دی ۱۴۰۱، ۲۰:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بکش و بسوز و بگذر منگر به این که عاشق
بجز این که مهر ورزد گنهی دگر نداردمیِ وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن
که شراب نا امیدی غم دردسر ندارد -
کوچ.....
-
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۶:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ما را به غمِ عشق همان عشق علاج است!
بیدل_دهلوی
-
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مپرس از من چرا در پیلهی مهر تو محبوسم
که عشق از پیلههای مرده هم پروانه میسازد…فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مـٰا بـی تـو خـَسـتـه ایـم…
تـو بـی مـٰا چـِگـونـه اي..؟! -
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بـیقـرارانـیم..
حـرفِ عـٰافـیَت از مـٓا مَـپـُرس.. -
شاطرعباس صبوحی وصال رو خیلی خوب توصیف کرده:
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را
شمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را -
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم؟!
-
نوشتهشده در ۳۰ دی ۱۴۰۱، ۱۷:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ای زلف تو دام و دانه خالت
هر صید که میکنی حلالت🥲
عطار نیشابوری
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۵:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یـك بغـل حـرف ولی محـض نـگفـتـن دارم…
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط officer k انجام شده
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر، سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیک،غمی غمناک
است
«سهراب سپهری» -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۳۷ آخرین ویرایش توسط officer k انجام شده
شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش!
منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش!
غم عشق تو را نازم ، چنان در سینه رخت افکند؛
که غم های دگر را کرد از این خانه بیرونش
-فریدون مشیری
-
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دعایی بی اجابت هستی اما در مذاق من
نمی دانم چرا این قدر شیرین است تکرارت -
نوشتهشده در ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۵۸ آخرین ویرایش توسط Danial.al انجام شده
کس را به خلوتِ دل من
جز تو راه نیست
این در به روی غیر تو
پیوسته بسته باد...سعدی