-
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۲۰:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زنی با گونه هایی خیس امشب می رود از من!
به جای کوه، شیرین را شکستی حضرت فرهاد...#مریم_عظیمی
-
نوشتهشده در ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۲۰:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط Amirbernosi انجام شده
شکستی دل بی نوای ما را ای عشق
این ساز شکسته چه نوایی دارد؟#خودم
:|
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان من ست
مولانا -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
چو شب
به راه تو ماندم
که %(#ff0000)[ماه] من باشی..%(#0059ff)[#هوشنگ_ابتهاج]
-
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان من ست
مولانانوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط Amirbernosi انجام شدهدرد عشقی كشيده ام كه مپرس
زهر هجری چشيده ام كه مپرس
گشته ام در جهان و آخر كار
دلبری برگزيده ام كه مپرس -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
کاش جای آن %(#ff0000)[عکاسی] بودم که هر از چند گاه...
چهره ات را در آن قاب کوچک دید میزند
تو نگاهش میکنی با لبخند و او...
شاتر دوربینش را میچلاند تا ثبت کند %(#ff0000)[خنده] های شیرین تو را -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#ff0000)[+]
شیوه %(#ff0000)[چشمت] فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و %(#0011ff)[صلح] انگاشتیم -
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۴۵ آخرین ویرایش توسط Mahbube انجام شده
در عشق توام نصیحـت و پند چه سود / زهراب چشیده ام مـرا قــند چه سـود
گـویــند مرا کــه بنــد بر پاش نهــــید / دیوانه دل اســت پام بر بنــد چه سود
دل در غـم عـــشق مبتلا خواهـم کرد / جان را ســــپر تیر بلا خـــواهــم کرد
عمری کـه نه در عشق تو بگذاشته ام / امروز به خون دل قـضا خـــواهم کرد
تـا بـا غم عشــــق تو مرا کار افتاد / بــیــچاره دلــم در غم بســـیار افتاد
بسیار فــتـاده بود اندر غــم عشــق / امـــا نه چــنـین زار که این بار افتاد
سودای ترا بهــانه ای بــــس بــاشد / مــدهوش تـرا ترانه ای بـــس باشد
در کــشتن ما چـه می زنی تیر جفـا / ما را ســـر تــازیانه ای بــس باشــد
من درد ترا زدســـت آسـان نـــدهم / دل بر نــکنم زدوســت تا جـان ندهم
از دوســت به یـادگـار دردی دارم / کان درد به صد هزار درمان نــدهم
مولانا
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۸:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بايدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بايدش
ای دل اندربند زلفش از پريشانی منال
مرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش#حافظ
-
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
#شهریار
-
نوشتهشده در ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۹:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یا بفرما به سرایم،
یا بفرما به سر
آیم!
غرضم وصل تو باشد،
چه تو آیی، چه من
آیم!#سعدی
-
اشتیاقی كه به ديدار تو دارد دلِ من
دلِ من داند و من دانم و دل داند و من...
مولانا
-
نوشتهشده در ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۵:۵۶ آخرین ویرایش توسط Dr.Saraaa انجام شده
بامت بلند باد
کهـ دلتنگی اَت مرا
از هر چهـ هست
غیرِ تو بیزار کردهـ است.
#فاضل نظری -
زندگي با همه وسعت خويش محفل ساكت غم خوردن نيست!
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست!
اضطراب وهوس ديدن و ناديدن نيست!
زندگي خوردن و خوابيدن نيست!
زندگي جنبش جاري شدن است!
زندگي کوشش و راهي شدن است از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند.
زندگي چون گل سرخي است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف، يادمان باشد اگر گل چيديم،عطر و
برگ و گل و خار، همه همسايه ی ديواربه ديوار همند.
سهراب_سپهری -
نوشتهشده در ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من پیر فنا بُدم جوانم کردی
من مرده بُدم ز زندگانم کردی
می ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی
#مولانای_عزیز -
نوشتهشده در ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
#مولانای_عزیز -
نوشتهشده در ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
#مولانای_عزیز -
نوشتهشده در ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۸:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هر چه به جز خیال او
قصد حریم دل کند
در نگشایمش به رو
از در دل , برانمــــش#مولانا
|•شبانه|