-
@phenomenon در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz
مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
و به سوی کلبه پیش رفت...چرا منو به کشتن میدی بچه جون ؟
-
@phenomenon در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz
مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
و به سوی کلبه پیش رفت... -
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
-
کاری ندارم ! ولی 1) برای اون دختر داستان نگرانم !با ذهنیت و اشتباه زنی دوستان فقط دیگه خیلی تو جاده خاکی نرید
2) یکم رویاپردازی و خوب فکر کردن کسیو نکشته حتما روی قوه تخیل خودتون گاهی اوقات کار کنید نذارید با پیر تر شدن ذهنتون هم پیر شه . -
javad-mahdizadeh در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
به ناگاه
فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
از خواب بلند شد
واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
سگ تو روح چنین خوابی
بخدا زشته این جور خوابا عیبه
بلند شده رفت آبی خورد که .........رفت اب خورد که دوستش(شکیلا)زنگ زد گفت دختر کجاایی بیا مدیر بیمارستان هی ب گوشیت زنگ میزنه خاموشه امروز شیفته توعه هاا!!عجب دکتری!!
مهسا:اومدم شکیلا خواب موندم ,خواب های عجیبی دیدم اداره کن تا من اومدم!1ساعت اونجامبعد از یک ساعت
مهسا که به بیمارستان رسید.اموبلانس داشت ی نفر مجروح از تصادف می اورد
که نبض هاش پایین بود خون زیادی از دست داده بود مهسا به پرستاران دستور داد تا اتاق عمل حاضر کنن
و....
(مهسا و شکیلا از دبیرستان باهم دوست هستن)
@دانش-اموزان-الاء -
.....................................................
-
قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسبد
-
عاغااااااااا داستان من مخاطب خاصی نداره!!!یه چیزی گفتم دیگه!!چرا همش گیر دادید عه!!اصن پاکش میکنم االن
-
javad-mahdizadeh
:/!!!!!! -
Faeze2000 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
javad-mahdizadeh
:/!!!!!!شما در جریان نیستی!قضاوت نکن
-
عجب !! عجب !! خخخخخخخخخ بابا ایول
-
javad-mahdizadeh در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
سگ تو روح چنین خوابی
بخدا زشته این جور خوابا عیبهالان جواد جان شما با همین بیت لطیفی که به کار بردید یه تنه تمام تخیلات قبل از خود را مورد تلطف قرار دادید!!
درود بر شما و اصحاب شما -
اسپم نکنین ادامه داستان بیارین
@دانش-آموزان-آلاء -
عه تموم شد!!! حیف شد نبودم
-
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
javad-mahdizadeh در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
به ناگاه
فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
از خواب بلند شد
واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
سگ تو روح چنین خوابی
بخدا زشته این جور خوابا عیبه
بلند شده رفت آبی خورد که .........رفت اب خورد که دوستش(شکیلا)زنگ زد گفت دختر کجاایی بیا مدیر بیمارستان هی ب گوشیت زنگ میزنه خاموشه امروز شیفته توعه هاا!!عجب دکتری!!
مهسا:اومدم شکیلا خواب موندم ,خواب های عجیبی دیدم اداره کن تا من اومدم!1ساعت اونجامبعد از یک ساعت
مهسا که به بیمارستان رسید.اموبلانس داشت ی نفر مجروح از تصادف می اورد
که نبض هاش پایین بود خون زیادی از دست داده بود مهسا به پرستاران دستور داد تا اتاق عمل حاضر کنن
و....
(مهسا و شکیلا از دبیرستان باهم دوست هستن)
@دانش-اموزان-الاءداستان تا اینجا مونده یکی باید ادامه بده
-
واقعا متوجه نمیشم دوستان رمانو میخونین اصلا?
یا هر چی دوست دارین مینویسین? اسم شخصیت اصلی رمان آمینه نه مهسا
و اگه به نثر داستان توجه کنین بهتره .چند پست اول کتابی نوشته بعد بچه ها برداشتن خودمونی کردن لحن رمانو
تشکر از استارتر تاپیک میتونست تاپیک جالبی باشه... -
sky daughter
چیبگم والا