-
دوستان عزیز لزومی نداره همه چی واقعی باشه مارو وارد یه دنیای دیگه کنید حتی یه سرزمین دیگه حتی جادو اتفاق بیفته ما نمیخوایم این یه داستان کسل باشه با چیزای روزمره و کارهای روزمره صرفا برای بکار انداختن قدرت تخیل و مهارت نوشتن هست . اخرشم شاید بصورت پی دی اف در اوردیم:)
-
دوستان عزیز لزومی نداره همه چی واقعی باشه مارو وارد یه دنیای دیگه کنید حتی یه سرزمین دیگه حتی جادو اتفاق بیفته ما نمیخوایم این یه داستان کسل کننده باشه با چیزای روزمره و کارهای روزمره صرفا برای بکار انداختن قدرت تخیل و مهارت نوشتن هست . اخرشم شاید بصورت پی دی اف در اوردیم:)
-
............................
-
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاء -
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاء@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
-
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
-
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
-
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه
-
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه
من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.
-
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه
من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.
mhtmz
مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
و به سوی کلبه پیش رفت... -
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
دختر افتاد زمین اطرافیانش فک کردن مرده ولی دختر هنوز زنده بود..شکیلا که دنبال دخترک بود ناگهان دوستش را رو زمین دید و بسوی او دوید,دست رو مچش گذاشت دید دوستش هنوز زندس سریع ب امبولانس زد و کمک های اولیه را انجام داد (شکیلا دکتر بود)
-
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه
من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس
خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......
چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه
من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.
منم زندش میکنم
-
به ناگاه
فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
از خواب بلند شد
واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
سگ تو روح چنین خوابی
بخدا زشته این جور خوابا عیبه
بلند شده رفت آبی خورد که ......... -
mhtmz
مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
و به سوی کلبه پیش رفت...@phenomenon در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
mhtmz
مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
و به سوی کلبه پیش رفت...چرا منو به کشتن میدی بچه جون ؟
-
mhtmz
مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
و به سوی کلبه پیش رفت... -
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
@parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
دخترک گفت
شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
@دانش-آموزان-آلاءیه دفه دختر ترکید و مرد.
پایان...
D
-
کاری ندارم ! ولی 1) برای اون دختر داستان نگرانم !با ذهنیت و اشتباه زنی دوستان
فقط دیگه خیلی تو جاده خاکی نرید
2) یکم رویاپردازی و خوب فکر کردن کسیو نکشته حتما روی قوه تخیل خودتون گاهی اوقات کار کنید نذارید با پیر تر شدن ذهنتون هم پیر شه . -
به ناگاه
فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
از خواب بلند شد
واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
سگ تو روح چنین خوابی
بخدا زشته این جور خوابا عیبه
بلند شده رفت آبی خورد که .........javad-mahdizadeh در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:
به ناگاه
فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
از خواب بلند شد
واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
سگ تو روح چنین خوابی
بخدا زشته این جور خوابا عیبه
بلند شده رفت آبی خورد که .........رفت اب خورد که دوستش(شکیلا)زنگ زد گفت دختر کجاایی بیا مدیر بیمارستان هی ب گوشیت زنگ میزنه خاموشه امروز شیفته توعه هاا!!عجب دکتری!!
مهسا:اومدم شکیلا خواب موندم ,خواب های عجیبی دیدم اداره کن تا من اومدم!1ساعت اونجامبعد از یک ساعت
مهسا که به بیمارستان رسید.اموبلانس داشت ی نفر مجروح از تصادف می اورد
که نبض هاش پایین بود خون زیادی از دست داده بود مهسا به پرستاران دستور داد تا اتاق عمل حاضر کنن
و....
(مهسا و شکیلا از دبیرستان باهم دوست هستن)
@دانش-اموزان-الاء
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن
بعضیاشون غمگینن
بعضیا بی حس و بی حالن
بعضیا خیلیی شادن
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم
سلام سلام سلام سلام
Your browser does not support the audio element.
از اونجا که الانا تو مجازی و واقعیت کار های سم زیاد میبینیم و دیدم جاشون تو الاخونه خالیه این تاپیکو ترتیب دادم
شما میتونین کلیپ های سمتون یا خاطرات اسیدیتون رو اینجا بفرستین و باهم و کنار هم فیض ببریم
ایشالا که نترکیم صلوات.. ...
اعاااا راستی داشت یادم میرفت که بگم
هیچ جا بدون قانون نمیشه پس شمایی که اینجایین، بیاین پیشنهاداتونو برای قانون های این تاپیک بدین تا باهم تنظیمش کنیم...
سمدونی جالبی میشه....
اهاااا اهالی فن بفرمایید:
@Reza-H @_Narges @پرستو-بابایی @ABR_DJ @Ainoor
@Zahra-HD @نویسنده-کوچولو
@officer-k _k @آدمک
@erfanyy @M-Shajarian
@Hhh-Hh Hh
@f-nalist @Soniaaa @Ay @ariana-a @مآهور @khanoomi
و هرکی که چیزی تو چندته داره ....
سلاام
خب پیرو این ژانر جدید شوخی با آقای گلزار منم تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم
میتونین از کارایی که میکنین چه ساده ، بامزه ، ادایی، سالم و... باشه عکس بزارین و ما را با خود آشنا کنید
منتظرتون هستیم
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دوازدهم @یازدهم @دهم
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا
@دانشجویان-پیراپزشکی
@دانشجویان-پزشکی
@دانشجویان-مهندسی (آکیتو)
سلام بچه ها یکی یه مقدار زیاد شارژ فرستاده رو خط من
اون شماره رو فقط داداشم ومامان و بابام دارن که هیچ کدوم نفرستادن
زنگ زدم همراه اول میگه ممکنه اونی که فرستاده تماس بگیره باهاتون
یه بار میگم بیخیال میخواست اشتباه نکنه
دوباره میگم شاید یه ادم فقیری واسه تحصیل بچش میخواسته
حالا چیکارش کنم؟
تا حالا هم کسی تماس نگرفته باهام
اگه کسی میتونه کمک کنه ممنون میشم
سلام به یاران جــان
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن
@M-an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب
دعوت میکنم از :
@خانوم
@dlrm
@اکالیپتوس
@revival
@گونش
@Saahaar
@sheyda-fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام روزتون بخیر.
یک کتاب رو باید گروهی تایپ کنیم و جمع بندی مطالب به عهده منه
میخوام بدونم برنامه ای، آموزشی، تجربه ای که بتونه کمکم کنه یه کار تمیز درست کنم وجود داره؟
حتی هوش مصنوعی
ممنون میشم اگه میدونید بگید
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانشجویان-درس-خون
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی