Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. غیر درسی
  4. نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا
هرچی تودلته بریز بیرون7
M.anM
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
| گالری روح نواز🫀✨ |
A
سلااامممم هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون... بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه... بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن بعضیاشون غمگینن بعضیا بی حس و بی حالن بعضیا خیلیی شادن اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین.. دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @بچه-های-تجربی-کنکور-1402 @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @ریاضیا @تجربیا @انسانیا @بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم) و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه منتظر عکس های زیباتون هستم
غیر درسی
♥شعردانه♥
banooB
درود آلایی های خوب راستش من این تاپیک رو مکمل تاپیک قرابت میدونم برای همین امیدوارم اینجا هم حضور پر رنگی داشته باشین و حس خوبی رو از طریق شعر به هم انتقال بدیم .پیشاپیش از همراهی تون سپاسگزارم با احترام بانو پ ن : %(#ff0000)[اینجا فقط شعر بنویسید نه متن ادبی] @دانش-آموزان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل
غیر درسی
پناه دل 🌱
_
بعضی وقت‌ها حال آدم اونقدر بد میشه که حتی نمی‌دونه با چه کلماتی باید توصیفش کنه... دیشب من همینطور بودم اما وقتی چند آیه از قرآن خوندم دیدم واقعا بعضی آیاتش یه آرامش عجیبی به دل میدن برای همین دوست دارم توی این تاپیک مجموعه‌ای از همین جملات و محتواها بزاریم ، در صدرش آیه‌هایی از قرآن که آرامش‌بخشن و همین‌طور فیلم‌ها، عکس‌ها یا جمله‌هایی که می‌تونن حس خوبی منتقل کنن و آروممون کنن اینجوری هر وقت حالمون بد شد بیایم اینجا سر بزنیم، بخونیم و ببینیم و حالمون یه کم بهتر بشه امیدوارم توی لحظه‌های سخت این کلمات و تصاویر بتونن پناه دلمون باشن
غیر درسی
گلچینی کوتاه از کتاب های معروف
Mr. PerfectM
سلام دوستان هدفم از زدن این تاپیک اینکه: شبی حداقل یک_دقیقه_کتاب بخوانیم لطفا شما هم در این مسیر یارا باشید. تا حداقل شبی یه قطره از اقیانوس علم را به معلومات خود بیافزاییم.
غیر درسی
موسیقی کده🎵
MmdasnM
از نظر من موسیقیای خوب و آروم میتونن خیلی رو تمرکز تاثیر بزارن موسیقی های خوبتون رو اینجا به اشتراک بزارید تا بقیه هم ازش لذت ببرن
غیر درسی
انتخاب رشته
F
سلام من هنرستان رشته ماشین آلات کشاورزی سبک خوندم و الان مهندسی هوافضا پیام نور قبول شدم و ریاضیم هم ضعیفه بنظرتون میتونم ادامه بدم یا نه یا بنظرتون چه رشته ای باید برم؟
غیر درسی
تست زنی
T
دورود دوستان شما چه منبع تستی رو پیشنهاد میکنید
غیر درسی
قشنگ‌ترین تعریف
S.daniyal hosseinyS
بیاید بگید ببینم قشنگ‌ترین تعریفی که تاحالا یه شخصی ازتون کرده چی بوده؟ (امیدوارم تاپیکش پر از جملات جذابِ ذوق‌دار بشه) @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء
غیر درسی
کانال شـــ🌱ـــروع یه جامعه برای استارتاپ های تازه نفس
Sadra00S
داشتم داستان شروع استارتاپ‌های خارجی رو می‌خوندم و دیدم اکثرشون با به اشتراک گذاشتن محصول اولیه‌شون توی Hacker News و Product Hunt خیلی کمک گرفتن: هم بازخورد گرفتن، هم شناخته شدن و مسیرشون سریع‌تر جلو رفت. مثل Dropbox وقتی فقط یه ویدئو کوتاه دمو داشت، اون رو توی Hacker News منتشر کرد. هزاران نفر دیدن، عضو لیست انتظار شدن و همین شد جرقه‌ی رشدش. یا Notion یکی از بزرگ‌ترین جهش‌هاش رو بعد از لانچ در Product Hunt گرفت؛ بازخوردها باعث شد خیلی سریع‌تر مسیر توسعه رو درست کنن. . اون موقع به خودم گفتم: «چرا ما یه جای رایگان نداشته باشیم که هر نفر محصول یا ایده‌ش رو معرفی کنه و بازخورد واقعی بگیره؟» برای همین کانال «شروع» رو زدم. صرفاً برام بودن یه جایی مثل Hacker News بودن مهمه و هر کسی که این کارو بهتر بلده می‌تونه بهم بگه تا من کمکش کنم و کلا قید کانالو بزنم. این کانال رو زدم تا هر کسی که چیز جدیدی لانچ کرد یا می‌خواست ایده‌ای رو تست کنه، سریع بازخورد بگیره از یه جامعه واقعی. من می‌تونم کمک کنم اعضای کانال زیاد بشن، ولی محتوای واقعی و ارزشمند برمی‌گرده به شما و فعالیتتون. لینک کانال :https://t.me/IRstartnews
غیر درسی
هرچی تودلته بریز بیرون۶
JuDiJ
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره... رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید سبز باشید و سربلند
غیر درسی
تک بعدی نبودن !!
_
سلام دوستان عزیز ️ بنظرم یه زندگی تک بعدی خیلی بده یعنی اینکه فقط درس هدف زندگیتون باشه ... اهمیت دادن به ورزش و تناسب اندام و کلی هدف دیگه مثلا خوانندگی دوبلوری و هر استعداد دیگه ای ک دارید در کنار درس باعث میشه ک تک بعدی نباشید و اگه درس رو ازتون بگیرن دیگ حوصله تون سر نمیره و دنبال کارای بیهوده نمیرید چون هدف ( های ) دیگه ای هم دارید :)) اینجا میتونید برای هرکاری ک در این جهت کمکتون میکنه هدف گذاری کنید و پیشرفتتون رو ثبت کنید یطورایی مثل گزارشکار درسی ولی کلی تر ... @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @تجربیا @ریاضیا
غیر درسی
آبرسان
هبیجه
سلام یه آبرسان خیلی خوب برای پوست خشک معرفی کنید قیمتش اصلا مهم نیست
غیر درسی
دسکتاپ و والپیپر
D
سلام به همه. دوست داشتید والپیپر، تم گوشی/کامپیوتر، و اسکرین شات از دسکتاپتون رو اینجا به اشتراک بذارید.
غیر درسی
کاف‍ــه می‍ـــم♡
sandiiiiS
سلام به یاران ج‍ــان به %(#ff00ff)[ک‍ـــافه می‍ـــم] خوش اومدین.. توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[مت‍ــن های ادب‍ــی] بفرستین ما نمیتونستیم توی تاپیک شع‍ــردانه متن ادبی بفرستیم توی تاپیک خ‌ــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن همگی خوش اومدین.. %(#0000ff)[اسپم ممنوعه] و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن @M-an %(#7f7fff)[_________________________________] خب خب دعوت میکنم از : @خانوم @dlrm @اکالیپتوس @revival @گونش @Saahaar @sheyda-fkh @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
غیر درسی
یعنی تو این جلسه چی می گذره؟
M.anM
Topic thumbnail image
غیر درسی
شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
mriawM
سلام دوستااااااااان این تاپیک واسه اینه که تا میتونیم شاد باشیم،هرکی از درس خسته شد یا چیز دیگه،واسه زنگ تفریح بیاد اینجا شاد بشه انرژی بگیره،جوک یا سوتی های خنده دار یا هرچیز خنده دار دیگه رو اینجا بنویسیم :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:
غیر درسی
قادر به پخش نیست
Hg L 0H
بعد مدت ها سلام امیدوارم حالتون خوب باشه گاهی وقتا یه ویدئو درسی رو که داخل تلگرام میبینم یه کاری پیش میاد و از تلگرام کامل خارج میشم ولی تل هنچنان تو پس زمینه هست دوباره که میرم ویدئو رو پخش کنم با وجود این که قبلا نصفشو دیدم این برام میاد که برنامه قادر به پخش ویدئو نبود و..... لطفا اگه راهکاری دارین واسه این که درستش کنم بگید خیلی از کارام مونده🥲 @دوازدهم @تجربیا @ریاضیا @فارغ‌التحصیلان_آلا
غیر درسی
ته تقاریِ تابستون:)
ari_14A
سلام سلام امیدوارم حالِ دلتون خوب باشه خیلی وقت بود تاپیک تولد برای کسی نزدم ولی خب اوشون فرق دارن هم اینک هم ماهِ خودمه:)هم اینک یکی از آدمایی بود ک از اینجا برام موند. تولدِ @Aqua اوشونه. همونجا‌که‌شایع‌میگه: بهترین‌رفیق‌منی پایه‌ثابتی،شریک‌غمی بعید میدونم دیگه مثل تو ببینه زمین از خوبِ خیلیا خیلی بهتری:)🫂 سنت از خیلیا کمتر بود ولی معرفتت از خیلیا بیشتر. خلاصه ک امیدوارم امسال بشه همونی ک میخوای چون میدونم چقد براش تلاش کردی و چقد لایقشی آرزوهات برات خاطره شن🤍️ @Michael-Vey @Narges_ @ماهلین-سایتمون @Zahra2020 @Anzw-18 @Ainoor @Ramos9248 @Hhh-Hh دیگ بقیه یادم نیست اگه کسی میدونین تگ کنین مرسی ازتون🤌
غیر درسی
*پادکستجات*
dlrmD
%(#1fb5ad)[سلام رفیق رفقا]:) حال دلاتون آروم... همون طور که از اسم تاپیک پیداست این تاپیک مخصوص "%(#b51f1f)[پادکست]" هستش:) این تاپیک رو زدیم که از این به بعد توی تایمایی که حسِ درستون نیست و حال گوش کردن به هیچ آهنگی رو ندارین،پادکست های اینجا رو پلی کنید، سرتون رو بذارید روی دستتون و چشماتون رو ببندین و یکم ریلکس کنید:) این تاپیک جای آهنگ %(#d66666)[نیست] ما آهنگ هامون رو اینجا میذاریم این تاپیک جای شعر %(#d66666)[نیست] ما شعرهامون رو اینجا میذاریم اینجا صرفا تاپیکیِ برای دکلمه و پادکست هایی که به نظرتون میتونه حالِ دل رو خوب کنه و شایدم چند دقیقه ای به فکر وابدارتمون:)) حتی این پادکست هارو میشه شب قبل خواب هم گوش داد و جای فکر کردن به مشکلات روزانه یکم غرق متن و صدای گوینده شد:) پس... بسم الله دعوت می کنم از: @ادمین هامون @ناظم های منظممون:)) @همیار های باهوشمون @فارغ-التحصیلان-آلاء که چقدم بح بح @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا که خیلی خفنیم :)) @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا که شمام خفنید :)) @رتبه-های-انجمن-آلاء که موجب افتخارمونین @خیرین-کوچک-دریا-دل که آلاء رو به شما هم مدیونیم:) و همه ی @دانش-آموزان-آلاء تشکر هم بکنم از @آسمان-آبی واسه مهربونیش و پیشنهاد خفنش جات جات و امیدوارم تاپیک رو نبندن بچه های بالا @ادمین
غیر درسی

نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده غیر درسی
66 دیدگاه‌ها 17 کاربران 3.8k بازدیدها 13 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • _MILAD__ آفلاین
    _MILAD__ آفلاین
    _MILAD_
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #21

    دوستان عزیز لزومی نداره همه چی واقعی باشه مارو وارد یه دنیای دیگه کنید حتی یه سرزمین دیگه حتی جادو اتفاق بیفته ما نمیخوایم این یه داستان کسل باشه با چیزای روزمره و کارهای روزمره صرفا برای بکار انداختن قدرت تخیل و مهارت نوشتن هست . اخرشم شاید بصورت پی دی اف در اوردیم:)

    من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    4
    • _MILAD__ آفلاین
      _MILAD__ آفلاین
      _MILAD_
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #22

      دوستان عزیز لزومی نداره همه چی واقعی باشه مارو وارد یه دنیای دیگه کنید حتی یه سرزمین دیگه حتی جادو اتفاق بیفته ما نمیخوایم این یه داستان کسل کننده باشه با چیزای روزمره و کارهای روزمره صرفا برای بکار انداختن قدرت تخیل و مهارت نوشتن هست . اخرشم شاید بصورت پی دی اف در اوردیم:)

      من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      4
      • J آفلاین
        J آفلاین
        javad-mahdizadeh
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط javad-mahdizadeh انجام شده
        #23

        ............................

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        0
        • فااطمهف فااطمه

          دخترک گفت
          شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
          دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
          در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

          parastouP آفلاین
          parastouP آفلاین
          parastou
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط parastou انجام شده
          #24

          فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

          دخترک گفت
          شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
          دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
          در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

          دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
          متن جایگزین
          دانش-آموزان-آلاء

          mhtmzM 1 پاسخ آخرین پاسخ
          4
          • parastouP parastou

            فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

            دخترک گفت
            شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
            دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
            در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

            دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
            متن جایگزین
            دانش-آموزان-آلاء

            mhtmzM آفلاین
            mhtmzM آفلاین
            mhtmz
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #25

            @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

            فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

            دخترک گفت
            شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
            دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
            در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

            دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
            متن جایگزین
            دانش-آموزان-آلاء

            یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                         پایان...
            

            D

            parastouP sonsyS 3 پاسخ آخرین پاسخ
            3
            • mhtmzM mhtmz

              @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

              فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

              دخترک گفت
              شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
              دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
              در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

              دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
              متن جایگزین
              دانش-آموزان-آلاء

              یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                           پایان...
              

              D

              parastouP آفلاین
              parastouP آفلاین
              parastou
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط parastou انجام شده
              #26

              mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

              @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

              فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

              دخترک گفت
              شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
              دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
              در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

              دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
              متن جایگزین
              دانش-آموزان-آلاء

              یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                           پایان...
              

              D

              نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

              mhtmzM 1 پاسخ آخرین پاسخ
              0
              • parastouP parastou

                mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                دخترک گفت
                شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                متن جایگزین
                دانش-آموزان-آلاء

                یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                             پایان...
                

                D

                نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                mhtmzM آفلاین
                mhtmzM آفلاین
                mhtmz
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #27

                @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                دخترک گفت
                شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                متن جایگزین
                دانش-آموزان-آلاء

                یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                             پایان...
                

                D

                نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                parastouP 1 پاسخ آخرین پاسخ
                0
                • mhtmzM mhtmz

                  @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  دخترک گفت
                  شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                  دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                  در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                  دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                  متن جایگزین
                  دانش-آموزان-آلاء

                  یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                               پایان...
                  

                  D

                  نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                  خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                  parastouP آفلاین
                  parastouP آفلاین
                  parastou
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #28

                  mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                  دخترک گفت
                  شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                  دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                  در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                  دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                  متن جایگزین
                  دانش-آموزان-آلاء

                  یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                               پایان...
                  

                  D

                  نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                  خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                  چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه

                  mhtmzM 1 پاسخ آخرین پاسخ
                  0
                  • parastouP parastou

                    mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    دخترک گفت
                    شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                    دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                    در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                    دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                    متن جایگزین
                    دانش-آموزان-آلاء

                    یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                 پایان...
                    

                    D

                    نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                    خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                    چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه

                    mhtmzM آفلاین
                    mhtmzM آفلاین
                    mhtmz
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #29

                    @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                    دخترک گفت
                    شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                    دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                    در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                    دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                    متن جایگزین
                    دانش-آموزان-آلاء

                    یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                 پایان...
                    

                    D

                    نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                    خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                    چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه

                    من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.

                    _Mohammad_reza__ parastouP 2 پاسخ آخرین پاسخ
                    0
                    • mhtmzM mhtmz

                      @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                      mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                      @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                      mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                      @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                      فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                      دخترک گفت
                      شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                      دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                      در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                      دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                      متن جایگزین
                      دانش-آموزان-آلاء

                      یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                   پایان...
                      

                      D

                      نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                      خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                      چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه

                      من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.

                      _Mohammad_reza__ آفلاین
                      _Mohammad_reza__ آفلاین
                      _Mohammad_reza_
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #30

                      mhtmz
                      مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
                      ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
                      بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
                      و به سوی کلبه پیش رفت...

                      مهی جونم sonsyS 2 پاسخ آخرین پاسخ
                      3
                      • mhtmzM mhtmz

                        @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                        فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                        دخترک گفت
                        شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                        دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                        در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                        دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                        متن جایگزین
                        دانش-آموزان-آلاء

                        یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                     پایان...
                        

                        D

                        parastouP آفلاین
                        parastouP آفلاین
                        parastou
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط parastou انجام شده
                        #31

                        mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                        @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                        فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                        دخترک گفت
                        شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                        دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                        در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                        دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                        متن جایگزین
                        دانش-آموزان-آلاء

                        یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                     پایان...
                        

                        D

                        دختر افتاد زمین اطرافیانش فک کردن مرده ولی دختر هنوز زنده بود..شکیلا که دنبال دخترک بود ناگهان دوستش را رو زمین دید و بسوی او دوید,دست رو مچش گذاشت دید دوستش هنوز زندس سریع ب امبولانس زد و کمک های اولیه را انجام داد (شکیلا دکتر بود)

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        2
                        • mhtmzM mhtmz

                          @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          دخترک گفت
                          شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                          دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                          در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                          دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                          متن جایگزین
                          دانش-آموزان-آلاء

                          یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                       پایان...
                          

                          D

                          نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                          خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                          چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه

                          من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.

                          parastouP آفلاین
                          parastouP آفلاین
                          parastou
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #32

                          mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                          دخترک گفت
                          شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                          دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                          در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                          دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                          متن جایگزین
                          دانش-آموزان-آلاء

                          یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                       پایان...
                          

                          D

                          نه خیر تازه داره میفهمه ک اسطوره هس

                          خب شما روحش رو اسطوره کن. یا اصن ببر خاکش کن سره خاک اونجا ی دوست قدیمی بیاد سره خاکش و ......

                          چه ربطی داره؟؟قرار نیست اینجوری زود تموم بشه

                          من کشتمش دیگه. شما هر کاری میخوای با این جنازه بکن.

                          منم زندش میکنم

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          2
                          • _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD__ آفلاین
                            _MILAD_
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط _MILAD_ انجام شده
                            #33

                            ولی جان من این حجم از اشتباه زنی بی سابقس ! 🙂 یعنی بجای بکار گیری قوه تخیل و ساخت یه زندگی قشنگ ! اونو به سمت مرگ میکشونید ؟
                            خوبه حالا من نوشتم اولش تایپک رو به حاشیه نبرید
                            ....

                            من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            6
                            • J آفلاین
                              J آفلاین
                              javad-mahdizadeh
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #34

                              به ناگاه
                              فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
                              از خواب بلند شد
                              واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
                              سگ تو روح چنین خوابی
                              بخدا زشته این جور خوابا عیبه
                              بلند شده رفت آبی خورد که .........

                              parastouP AHPA 2 پاسخ آخرین پاسخ
                              5
                              • sonsyS آفلاین
                                sonsyS آفلاین
                                sonsy
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #35

                                پاک نکنینا بزارین منم بخونم 😂

                                لبخند میزنیم که :(( رنجیده است));
                                گاهی ترور،
                                شلیک حرف های نسنجیده است.

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                4
                                • _Mohammad_reza__ _Mohammad_reza_

                                  mhtmz
                                  مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
                                  ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
                                  بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
                                  و به سوی کلبه پیش رفت...

                                  مهی جونم آفلاین
                                  مهی جونم آفلاین
                                  مهی جون
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #36

                                  @phenomenon در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                  mhtmz
                                  مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
                                  ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
                                  بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
                                  و به سوی کلبه پیش رفت...

                                  چرا منو به کشتن میدی بچه جون ؟😂

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  2
                                  • _Mohammad_reza__ _Mohammad_reza_

                                    mhtmz
                                    مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
                                    ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
                                    بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
                                    و به سوی کلبه پیش رفت...

                                    sonsyS آفلاین
                                    sonsyS آفلاین
                                    sonsy
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #37

                                    @phenomenon در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                    mhtmz
                                    مشکلی نیس...بقیشو با جنازه پیش میریم:/...
                                    ناگهان شکیلا جنازه مهسا را پیدا کرد...
                                    بسیار تاسف خورد...و اورا به خاک سپرد...
                                    و به سوی کلبه پیش رفت...

                                    😂

                                    لبخند میزنیم که :(( رنجیده است));
                                    گاهی ترور،
                                    شلیک حرف های نسنجیده است.

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    1
                                    • mhtmzM mhtmz

                                      @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                      فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                      دخترک گفت
                                      شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                                      دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                                      در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                                      دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                                      متن جایگزین
                                      دانش-آموزان-آلاء

                                      یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                                   پایان...
                                      

                                      D

                                      sonsyS آفلاین
                                      sonsyS آفلاین
                                      sonsy
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #38

                                      mhtmz در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                      @parastu23 در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                      فااطمه در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                      دخترک گفت
                                      شکیلا دارم درست میبینم چیزی که من میبینم توهم میبینی
                                      دخترک تمام حواس مهسا را به خودش جلب کرد بین خواب وبیداری محو شد ترس از دختر وترس از حرفاهای دوستش اورا سراسیمه وآشفته کرد وراهی جز فرار برایش نمانده بود
                                      در تاریکی شب دوان دوان نفس زنان باصدایی پراز خس خس و آشوب که باسوز آسمان شب همراه بود.....

                                      دوان دوان از خانه فرار کرد تا اینکه رسید به درختی که پر از شکوفه بود
                                      متن جایگزین
                                      دانش-آموزان-آلاء

                                      یه دفه دختر ترکید و مرد.😕

                                                                                   پایان...
                                      

                                      D

                                      😂

                                      لبخند میزنیم که :(( رنجیده است));
                                      گاهی ترور،
                                      شلیک حرف های نسنجیده است.

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      2
                                      • _MILAD__ آفلاین
                                        _MILAD__ آفلاین
                                        _MILAD_
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #39

                                        کاری ندارم ! ولی 1) برای اون دختر داستان نگرانم !با ذهنیت و اشتباه زنی دوستان 😕 فقط دیگه خیلی تو جاده خاکی نرید
                                        2) یکم رویاپردازی و خوب فکر کردن کسیو نکشته حتما روی قوه تخیل خودتون گاهی اوقات کار کنید نذارید با پیر تر شدن ذهنتون هم پیر شه .

                                        من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        9
                                        • J javad-mahdizadeh

                                          به ناگاه
                                          فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
                                          از خواب بلند شد
                                          واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
                                          سگ تو روح چنین خوابی
                                          بخدا زشته این جور خوابا عیبه
                                          بلند شده رفت آبی خورد که .........

                                          parastouP آفلاین
                                          parastouP آفلاین
                                          parastou
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط parastou انجام شده
                                          #40

                                          javad-mahdizadeh در نوشتن رمان گروهی توسط دانش آموزان آلا گفته است:

                                          به ناگاه
                                          فهمیده شد که یکی اشتباه زده و بردش زیاد بود و همه رو درگیر کرده بود
                                          از خواب بلند شد
                                          واااااااااای همه اینا خواب بود؟؟؟؟چه خواب در هم بر همی
                                          سگ تو روح چنین خوابی
                                          بخدا زشته این جور خوابا عیبه
                                          بلند شده رفت آبی خورد که .........

                                          رفت اب خورد که دوستش(شکیلا)زنگ زد گفت دختر کجاایی بیا مدیر بیمارستان هی ب گوشیت زنگ میزنه خاموشه امروز شیفته توعه هاا!!عجب دکتری!!
                                          مهسا:اومدم شکیلا خواب موندم ,خواب های عجیبی دیدم اداره کن تا من اومدم!1ساعت اونجام

                                          بعد از یک ساعت
                                          مهسا که به بیمارستان رسید.اموبلانس داشت ی نفر مجروح از تصادف می اورد
                                          که نبض هاش پایین بود خون زیادی از دست داده بود مهسا به پرستاران دستور داد تا اتاق عمل حاضر کنن
                                          و....
                                          (مهسا و شکیلا از دبیرستان باهم دوست هستن)
                                          @دانش-اموزان-الاء

                                          J parastouP 2 پاسخ آخرین پاسخ
                                          1
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع