لذت درس خوندن
-
سلام به همتون بچه ها
امیدوارم حالتون عالی باشع
یک سوال داشتم از شما که وقتی درس میخونید کدومتون لذت میبرید ازش من تا این سال دهم که درس خوندم همه پایه هامو خوب خوندم و کامل یادشون گرفتم ولی لذت نبردم
چی باعث میشه که ما از فیلم لذت میبریم ولی از درس نه
تجربیاتتون رو لطفا بگید
ممنونم
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
دانش-آموزان-آلاء -
سلام به همتون بچه ها
امیدوارم حالتون عالی باشع
یک سوال داشتم از شما که وقتی درس میخونید کدومتون لذت میبرید ازش من تا این سال دهم که درس خوندم همه پایه هامو خوب خوندم و کامل یادشون گرفتم ولی لذت نبردم
چی باعث میشه که ما از فیلم لذت میبریم ولی از درس نه
تجربیاتتون رو لطفا بگید
ممنونم
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
دانش-آموزان-آلاء@farzam-yousefi حرفاتون زیباست .
بنظرم لذت بردن از کاری که هدفی درش هست خیلی سخت تر از لذت بردن از کاریه که تقریبا بی هدفه (کاملا نه) ! مثلا شما بوی یه غذایی رو میفهمی و لذت میبری یا مثلا یه فیلمیو میبینی که یه صحنه خوشایند (الله و اکبر) داره !
تو این موارد لذت بردن ساده تره ولی درس خوندن چون هدف نهایی و دنیاییش عملکرد درست تو کنکوره میتونه لذت بخش باشه ولی شرطش اینه که کارامون درست پیش بره و توش نظم باشه و در نهایت نتیجشو ببینیم .
حس مسیر و حس پایان این مسیر، حس خوشایندیه که من اسمشو میذارم لذت .
باید ببینیم بقیه دوستان نظرشون چیه . -
سلام
بنظر من اگر شما می خواهی از کاری که انجام می دی لذت ببری،اول باید هدفت از اون کار مشخص و واضح باشه
متاسفانه در مدارس به ما کمک نکردن که چگونه اون هدفمون رو به درستی تشخیص بدیم
اگر از اون درسی که تا الان خوندی احساس رضایت نداشتی اول باید ببینی واقعاً هدف نهایی زندگیت چیه
سعی هم کن هدف واقعیت تحت تاثیر حرف های دیگران نباشه و چیزی باشه که احساس خوبی بهت دست میده
وقتی که هدف نهاییت رو پیدا کردی ببین این درس خوندن چه قدر به اون هدفت نزدیکت میکنه -
F f.nalist این تاپیک را در ارجاع داد
-
تودلی درباره این موضوع داشتیم بحث میکردیم
بعضیا هستن که کل زندگی شونو تو مسیر آموختن قرار میدن
هی یاد میگیرن و یاد میگیرن ولی خسته نمیشنمن میخوام بدونم اونا توی علم چی پیدا کردن؟
قطعا یه همچین آدمی به دنبال پول و شغل نبوده
منم دلم نمیخواد هدفم از آموختن شغل و پزشکی و از لین چیزا باشه به نظر من علم یاد گرفتن ارزش و هدف خیلی بزرگتری از رسیدن به پول و جایگاه اجتماعی داره
این چیه؟؟؟؟؟شما گفتین که هدف باید بولد باشه خب این هدف پزشکیه؟!
یه شغله؟ یا یه مدرک تحصیلی؟
اینارو بدون لذت بردن از درس و فقط با نگاه کردن بهش به عنوان یه وظیفه میشه رسید
من میخوام بدونم اون چیه که باعث میشه کسی مثل دکتر حسابی کل زندگیش رو تو میسرش قرار داده -
سلام به همتون بچه ها
امیدوارم حالتون عالی باشع
یک سوال داشتم از شما که وقتی درس میخونید کدومتون لذت میبرید ازش من تا این سال دهم که درس خوندم همه پایه هامو خوب خوندم و کامل یادشون گرفتم ولی لذت نبردم
چی باعث میشه که ما از فیلم لذت میبریم ولی از درس نه
تجربیاتتون رو لطفا بگید
ممنونم
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
دانش-آموزان-آلاء@farzam-yousefi در لذت درس خوندن گفته است:
سلام به همتون بچه ها
امیدوارم حالتون عالی باشع
یک سوال داشتم از شما که وقتی درس میخونید کدومتون لذت میبرید ازش من تا این سال دهم که درس خوندم همه پایه هامو خوب خوندم و کامل یادشون گرفتم ولی لذت نبردم
چی باعث میشه که ما از فیلم لذت میبریم ولی از درس نه
تجربیاتتون رو لطفا بگید
ممنونم
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
دانش-آموزان-آلاءسلام
تجربه خودم وقتی تو یه درسی پیشرفت میکنم و نتیجه خوبی می گیرم خیلی لذت میبرم
یا وقتی که با عمق و مفهوم می فهممش و میگم عههه چه جالب
یا یه سوال و تست باحال و خفن رو میتونم حل کنم
ولی کلا با انرژی مثبت سر یه درس رفتن و روحیه دادن به خودمون خیلی کمک میکنه با شوق و لذت بخونیمش یا تو اون پارت درس خوندن مون کاری رو کنیم واس اون درس که بیشتر دوست داریم هم خیلی کمک میکنه مثلا خودم خلاصه نویسی زیست خیلی دوست دارم وقتایی که تو پارت درسی زیستم خلاصه نویسی هم میکنم خیلی لذت میبرم -
منم تا دبیرستان از درس که چه بگم کلا از 90 درصد زندگیم لذت نمیبردم
دیدم این بود که باید کلی زجر بکشم تا تهش به یه لذت کوچیک برسم
جالبه حتی تو راهنمایی بهم میگفتن تحمل کن (اون زمان برا تیزهوشان میخوندم به علاوه یه سری مسابقات دیگه...) بعد کنکور دیگه راحتی یعنی از راهنمایی(یا حتی دبستان) تو ذهنم خونده بودن که تا خود کنکور باید زجر بکشم و بعدش راحتیه در حالی که حالا اصلا بعد کنکور سختی ها و چالش هایی که باهاش روبرو میشیم به نسبت سنمون بیشتره ....
حتی یادمه یه شب کلاس ششم دبستان بودم یدفعه قبل خواب به کنکور فکر کردم که اگه بد دادم باید چه گلی به سرم بگیرمو یه چیزی حدود یه ساعت براش گریه کردم
ولی نمیدونم چرا اطرافیانم اینجوری بهم زاویه دید دادن ولی حسرت تک تک اون لحظات را گاها میخورم که چرا درست زندگی نکردم چرا به بهونه رسیدن به لذت توی آینده ای که معلوم نیست کی برسه لذت اون لحظه ام را از دست دادم یا بقوله چرا فکر میکردم زندگی من فقط اون موقعیه که به آسونیه و لذتش رسیدم .....
بعدش کم کم توی دبیرستان شروع کردم زاویه دیدمو عوض کردن با درس شیمی و فیزیک هم شروع کردم اینکه قبل از شروع خوندنشون به زیبایی هاشون فکر کنم و فایده هایی که دارن حتی برای فیزیک از اون موقع و الانشم سعی میکنم پدیده های اطرافمو با قوانین فیزیک توجیح کنم
ولی درباره کنکور باید بگم تا سال 99 بهش به چشم فرصتی که توش عدالت(نمیگم تامه ) حداقل تا یه مقداری قابل توجهی نسبت به خیلی از موقعیت ها و مسابقات و رقابت ها توی ایران داره نگاه میکردم
ولی بعد اون دو تا از بچه های انجمن تاثیر زیادی داشتن توی تغییر زاویه دیدم و لذت بردنم ازش الان هر دوتاشونم دانشجو اند (هر دوتاشونم دانشگاه همدان)
و تو این سال پشت کنکور بودنم سعی کردم تا جایی که میتونم لذت ببرم نمیگم 100 درصد ولی به جرئت از 85 درصدش لذت بردم
من اصولا وقتی زیاد درس میخونم حس کف کردن بهم دست میده یا خستگیم بیشتر شبیه بدن درد و سوزش چشم هام هست روزایی که به این درجه معنوی میرسم خیلی کلا اون اخر شبش برام لذت بخشه وقتی اینجوریم خیلی حالم خوبه و این برای من که بگم امروز از زندگیم کاملا لذت بردم و کیف کردم کافیه -
@Zahra-Hamrang
اون پست قبلیتون را هم خوندم نمیدونم نظرم چقدر درسته ....
ولی توی مصاحبه های مریم میرزاخانی بود که میگفتن اوج لذت و زیبایی ریاضیات توی اون کلمه عاها هستش انگار یه جرقه تازه توی ذهن میخورهمسئله ای که کلی روش وقت گذاشتی از روش های مختلف کلی راه نوشتی و نرسیدی شاید کلی حتی لقمه را دور دهنت پیچونده باشی ... و بعد یدفعه یه دید جدید توی ذهنت شکل میگیری زاویه و پنجره دیدی که قبل از اون اصلا اونجوری به مسئله نگاه نکرده بودی و بعد میبینی چقد جالب اونجا شیرینی ریاضی یا اون مسئله ای که خودت بهش رسیدی را میچشی ..... همین بیشتر یاد گرفتنه خودش شاید یه هدف بوده همین چالش ایجاد شدنه .... تا چالش نباشه که تو توی سختی نمیوفتی که بخوای خودتو ازش بکشی بیرون و اونجا توی اون لحظات سخته رشد میکنی شاید بعد مدت ها که گذشت وقتی برگردیم عقب به اون لحظه فکر کنیم به خودمون افتخار کنیم بابت پشت سر گذاشتن اون مرحله و برامون یادآوریش لذت بخش باشه ولی توی اون لحظه ایا واقعا با لذت ازش گذشتیم یا با اخم و نق زدن بوده ؟ بعد اونجاس که توی آینده وقتی به اون تیکه از گذشته نگاه میکنیم (اگه با نارضایتی گذرونده باشیمش) با خودمون حسرت میخوریم که من که اون زمان را گذاشتم و موفق هم شدم ولی چرا زندگی را به کام خودم تا اون حد زهرمار کردم .....
بنظرم همین دید باید برای الان هم باشه چه بخوایم چه نخوایم این دوره را میگذرونیم حالا یا با موفقیت یا ..... ولی حداقل بیایید ازش لذت ببریم حتی اگه سخت باشه اگه اذیت کننده باشه بیا فقط بگیم که دارم لذت میبرم این اولین قدمشه که بخوای لذت ببری و به خودت بگی که داری لذت میبری .... بعدش کم کم زیبایی های مسیر خودشو نشون میده هرچقدر بیشتر بطلبیش بیشتر هم بدست میاری و انگیزه و حال خوب را باید خودمون بسازی نه منتظر اومدنش .... این بستگی به خودت داره بقول مولانا هرچیز که در جستن آنی آنی
و یه چیز دیگه بنظرم اون بزرگان علمی که مثل زدید چیزی که تجربه ش کردن و بهش رسیدن کمتر دانستن و فهمیدنشون بوده .... نمیدونم تاحالا پیش اومده یا نه ولی وقتی به یه بچه کوچولو یه درس جالب و کوچیک که بقیه هم سن و سالش بلد نیستنو یاد بدی یه جوری میشه که فکر میکنه خیلی چیزا میدونه ولی همون بچه هر چی بیشتر بهش یاد بدی میفهمه خیلی چیزا بوده که نمیدونسته هرچی بیشتر بزرگتر میشه و بیشتر میفهمه و یادمیگیره بیشتر به این درک میرسه دانشمندان هم همینطور بودن هرچقدر یادمیگرفتن اینو مطمئن بودن که خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که الان میدونن برای یادگرفتن هست همونطوری که ابن سینا میگه دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت/یک موی ندانست ولی موی شکافت/اندر دل من هزار خورشید بتافت/اخر به کمال ذره ای راه نیافت و این خودش مشوق و عطشی برای یادگرفتن بیشتر میشه ....... البته کسی چ میدونه شاید هزاران دلیل و علت دیگه ای هم باشه..... -
@Zahra-Hamrang
اون پست قبلیتون را هم خوندم نمیدونم نظرم چقدر درسته ....
ولی توی مصاحبه های مریم میرزاخانی بود که میگفتن اوج لذت و زیبایی ریاضیات توی اون کلمه عاها هستش انگار یه جرقه تازه توی ذهن میخورهمسئله ای که کلی روش وقت گذاشتی از روش های مختلف کلی راه نوشتی و نرسیدی شاید کلی حتی لقمه را دور دهنت پیچونده باشی ... و بعد یدفعه یه دید جدید توی ذهنت شکل میگیری زاویه و پنجره دیدی که قبل از اون اصلا اونجوری به مسئله نگاه نکرده بودی و بعد میبینی چقد جالب اونجا شیرینی ریاضی یا اون مسئله ای که خودت بهش رسیدی را میچشی ..... همین بیشتر یاد گرفتنه خودش شاید یه هدف بوده همین چالش ایجاد شدنه .... تا چالش نباشه که تو توی سختی نمیوفتی که بخوای خودتو ازش بکشی بیرون و اونجا توی اون لحظات سخته رشد میکنی شاید بعد مدت ها که گذشت وقتی برگردیم عقب به اون لحظه فکر کنیم به خودمون افتخار کنیم بابت پشت سر گذاشتن اون مرحله و برامون یادآوریش لذت بخش باشه ولی توی اون لحظه ایا واقعا با لذت ازش گذشتیم یا با اخم و نق زدن بوده ؟ بعد اونجاس که توی آینده وقتی به اون تیکه از گذشته نگاه میکنیم (اگه با نارضایتی گذرونده باشیمش) با خودمون حسرت میخوریم که من که اون زمان را گذاشتم و موفق هم شدم ولی چرا زندگی را به کام خودم تا اون حد زهرمار کردم .....
بنظرم همین دید باید برای الان هم باشه چه بخوایم چه نخوایم این دوره را میگذرونیم حالا یا با موفقیت یا ..... ولی حداقل بیایید ازش لذت ببریم حتی اگه سخت باشه اگه اذیت کننده باشه بیا فقط بگیم که دارم لذت میبرم این اولین قدمشه که بخوای لذت ببری و به خودت بگی که داری لذت میبری .... بعدش کم کم زیبایی های مسیر خودشو نشون میده هرچقدر بیشتر بطلبیش بیشتر هم بدست میاری و انگیزه و حال خوب را باید خودمون بسازی نه منتظر اومدنش .... این بستگی به خودت داره بقول مولانا هرچیز که در جستن آنی آنی
و یه چیز دیگه بنظرم اون بزرگان علمی که مثل زدید چیزی که تجربه ش کردن و بهش رسیدن کمتر دانستن و فهمیدنشون بوده .... نمیدونم تاحالا پیش اومده یا نه ولی وقتی به یه بچه کوچولو یه درس جالب و کوچیک که بقیه هم سن و سالش بلد نیستنو یاد بدی یه جوری میشه که فکر میکنه خیلی چیزا میدونه ولی همون بچه هر چی بیشتر بهش یاد بدی میفهمه خیلی چیزا بوده که نمیدونسته هرچی بیشتر بزرگتر میشه و بیشتر میفهمه و یادمیگیره بیشتر به این درک میرسه دانشمندان هم همینطور بودن هرچقدر یادمیگرفتن اینو مطمئن بودن که خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که الان میدونن برای یادگرفتن هست همونطوری که ابن سینا میگه دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت/یک موی ندانست ولی موی شکافت/اندر دل من هزار خورشید بتافت/اخر به کمال ذره ای راه نیافت و این خودش مشوق و عطشی برای یادگرفتن بیشتر میشه ....... البته کسی چ میدونه شاید هزاران دلیل و علت دیگه ای هم باشه..... -
@farzam-yousefi حرفاتون زیباست .
بنظرم لذت بردن از کاری که هدفی درش هست خیلی سخت تر از لذت بردن از کاریه که تقریبا بی هدفه (کاملا نه) ! مثلا شما بوی یه غذایی رو میفهمی و لذت میبری یا مثلا یه فیلمیو میبینی که یه صحنه خوشایند (الله و اکبر) داره !
تو این موارد لذت بردن ساده تره ولی درس خوندن چون هدف نهایی و دنیاییش عملکرد درست تو کنکوره میتونه لذت بخش باشه ولی شرطش اینه که کارامون درست پیش بره و توش نظم باشه و در نهایت نتیجشو ببینیم .
حس مسیر و حس پایان این مسیر، حس خوشایندیه که من اسمشو میذارم لذت .
باید ببینیم بقیه دوستان نظرشون چیه .Disgustion 1
خیلی ممنونم -
سلام
بنظر من اگر شما می خواهی از کاری که انجام می دی لذت ببری،اول باید هدفت از اون کار مشخص و واضح باشه
متاسفانه در مدارس به ما کمک نکردن که چگونه اون هدفمون رو به درستی تشخیص بدیم
اگر از اون درسی که تا الان خوندی احساس رضایت نداشتی اول باید ببینی واقعاً هدف نهایی زندگیت چیه
سعی هم کن هدف واقعیت تحت تاثیر حرف های دیگران نباشه و چیزی باشه که احساس خوبی بهت دست میده
وقتی که هدف نهاییت رو پیدا کردی ببین این درس خوندن چه قدر به اون هدفت نزدیکت میکنهMohammad Javid moghadam
ممنونم از راهنماییتون -
@farzam-yousefi در لذت درس خوندن گفته است:
سلام به همتون بچه ها
امیدوارم حالتون عالی باشع
یک سوال داشتم از شما که وقتی درس میخونید کدومتون لذت میبرید ازش من تا این سال دهم که درس خوندم همه پایه هامو خوب خوندم و کامل یادشون گرفتم ولی لذت نبردم
چی باعث میشه که ما از فیلم لذت میبریم ولی از درس نه
تجربیاتتون رو لطفا بگید
ممنونم
دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
دانش-آموزان-آلاءسلام
تجربه خودم وقتی تو یه درسی پیشرفت میکنم و نتیجه خوبی می گیرم خیلی لذت میبرم
یا وقتی که با عمق و مفهوم می فهممش و میگم عههه چه جالب
یا یه سوال و تست باحال و خفن رو میتونم حل کنم
ولی کلا با انرژی مثبت سر یه درس رفتن و روحیه دادن به خودمون خیلی کمک میکنه با شوق و لذت بخونیمش یا تو اون پارت درس خوندن مون کاری رو کنیم واس اون درس که بیشتر دوست داریم هم خیلی کمک میکنه مثلا خودم خلاصه نویسی زیست خیلی دوست دارم وقتایی که تو پارت درسی زیستم خلاصه نویسی هم میکنم خیلی لذت میبرم -
منم تا دبیرستان از درس که چه بگم کلا از 90 درصد زندگیم لذت نمیبردم
دیدم این بود که باید کلی زجر بکشم تا تهش به یه لذت کوچیک برسم
جالبه حتی تو راهنمایی بهم میگفتن تحمل کن (اون زمان برا تیزهوشان میخوندم به علاوه یه سری مسابقات دیگه...) بعد کنکور دیگه راحتی یعنی از راهنمایی(یا حتی دبستان) تو ذهنم خونده بودن که تا خود کنکور باید زجر بکشم و بعدش راحتیه در حالی که حالا اصلا بعد کنکور سختی ها و چالش هایی که باهاش روبرو میشیم به نسبت سنمون بیشتره ....
حتی یادمه یه شب کلاس ششم دبستان بودم یدفعه قبل خواب به کنکور فکر کردم که اگه بد دادم باید چه گلی به سرم بگیرمو یه چیزی حدود یه ساعت براش گریه کردم
ولی نمیدونم چرا اطرافیانم اینجوری بهم زاویه دید دادن ولی حسرت تک تک اون لحظات را گاها میخورم که چرا درست زندگی نکردم چرا به بهونه رسیدن به لذت توی آینده ای که معلوم نیست کی برسه لذت اون لحظه ام را از دست دادم یا بقوله چرا فکر میکردم زندگی من فقط اون موقعیه که به آسونیه و لذتش رسیدم .....
بعدش کم کم توی دبیرستان شروع کردم زاویه دیدمو عوض کردن با درس شیمی و فیزیک هم شروع کردم اینکه قبل از شروع خوندنشون به زیبایی هاشون فکر کنم و فایده هایی که دارن حتی برای فیزیک از اون موقع و الانشم سعی میکنم پدیده های اطرافمو با قوانین فیزیک توجیح کنم
ولی درباره کنکور باید بگم تا سال 99 بهش به چشم فرصتی که توش عدالت(نمیگم تامه ) حداقل تا یه مقداری قابل توجهی نسبت به خیلی از موقعیت ها و مسابقات و رقابت ها توی ایران داره نگاه میکردم
ولی بعد اون دو تا از بچه های انجمن تاثیر زیادی داشتن توی تغییر زاویه دیدم و لذت بردنم ازش الان هر دوتاشونم دانشجو اند (هر دوتاشونم دانشگاه همدان)
و تو این سال پشت کنکور بودنم سعی کردم تا جایی که میتونم لذت ببرم نمیگم 100 درصد ولی به جرئت از 85 درصدش لذت بردم
من اصولا وقتی زیاد درس میخونم حس کف کردن بهم دست میده یا خستگیم بیشتر شبیه بدن درد و سوزش چشم هام هست روزایی که به این درجه معنوی میرسم خیلی کلا اون اخر شبش برام لذت بخشه وقتی اینجوریم خیلی حالم خوبه و این برای من که بگم امروز از زندگیم کاملا لذت بردم و کیف کردم کافیه -
M monirs این موضوع را از مشاوره تحصیلی جابهجا کرد