کنکور
-
به نام خدا
یادش بخیر
سال 11 امم که تموم شد به کوب شروع کردم به درس خوندن روزی 8-9ساعت میشد. خیلی روزای خاطره انگیزی بود ولی خودم هنوز باورم نمیشه که دوسال داره میگذره از اون موقع
به ترتیب کتابا رو روبهروم چیده بودم و به قول معروف میخواستم با خیالی آسوده شروع به جویدن آنها کنم
همانطور که برای خوردن فیل آنرا لقمه لقمه میکنند
تابستون تموم شد و من هفته آخرش رو با یه تفریح حساب به خیر گذروندم
وارد مهر که شدم به خودم میگفتم مه میشد تو تابستان بهتر برنامه ریزی کنم و... اما همون درس های دوازدهم رو بکوب خوندم
تا اینکه نزدیکای عید شد اصلا خیلی خسته شده بودم و دیگه داشتم رد میدادم
اما گفتم این سه چهتر ماه خیلی مهمه آزمون میدادم و اینو بگم که آزمون دادن خیلی مهمه همونطور که تمرین کردن تو دانشگاه مهمترینه
بالاخره کنکورو دادیم و روز 10تیر در حالی که باد داغ به سرم میخورد به خونه برگشتم
کنکور خیلی چیز چرتی بود و خیلی آسون تر از چیزی بود که فکرش رو میکردم واصلا بار علمیای نداشت
شهریور واه که تنایج انتخاب رشته اومد با چشمانی بهت زده دیدم اولین اولویتم رو نوشته بود ((روزانه - هوافضای دانشگاه شریف)) اصلا باورم نمیشد. همونطور که الان اصلا باورم نمیشه که تو دانشگاه شریف درس میخونم و ترم سه رو دارم میگذرونم
بهتون بگم تو دانشگاه هیچ خبر فوق العاده ای نیست
کنکور هم که دادی وقبول شدی منتظر آسودگی نباش زندگی همش پر از فراز و نشیب است
باید از صبح تا شب با عشق به رشته ات ادامه بدی و مطمین باش که بهترین ها روبه روته پس از همین الان با خودت تصمیم بگیر که چند چندی
هدف داشته باش تا آخرین قطره توانت تلاش کن و امید وار باش و همیشه یاد خدا رو بکن و بدون که تو بدون او هیچ هستی-
- علیرضا مسکریان دانش آموز رشته ریاضی سال1401 و دانشجو ی کارشناسی هوافضا شریف
از اساتید خوبم یاد میکنم هرچند بعضی هاشون رو دست ندارم ولی به خاطر اینکه چیزی یاد دادن به من احترام قائلم
@ثابتی
@علیمرادی
کازرانیان
پویان نظر
@ بقایی
حسین خوانی
@ چیذری -
-
این پست پاک شده!
-
خداقوت
اصلا بهتون نمیاد با این سن(۶۴۱) دانشجو باشید