-
Aila
دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم -
im_Hana
دیدم به خواب دوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ۶:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شدهام دوست ندانم!🥲🤍 -
Aila
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد امد -
@Ailin
شور و شوق زندگی بعد از تو افتاد از سرم
روز های جمعه نه، هر روز من دلگیر شد...
-
لیلی_
دل ز خط زودتر از زلف شود کامروا
شب ایام بهاران به سحر نزدیک استکار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
ورنه دریا به من تشنه جگر نزدیک است🫠... -
لیلی_
دل ز خط زودتر از زلف شود کامروا
شب ایام بهاران به سحر نزدیک استکار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
ورنه دریا به من تشنه جگر نزدیک است🫠... -
نوشتهشده در ۱ دی ۱۴۰۳، ۹:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Ailin
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
بیگانه شمـردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم -
@Ailin
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
بیگانه شمـردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم -
نوشتهشده در ۱ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Ailin
من اختیار نکردم پس از تو یارِ دگر...
به غیرِ گریه که آن هم به اختیارم نیست